سلام علی آل یس
سلامی چو بوی خوش آشنایی
به وبلاگ صبح امیدخوش آمديد
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود
مفيد ترين مطلب را انتخاب كنيد.
|
|
|
نویسنده : خدیجه
تاریخ : سه شنبه 15 بهمن 1398
|
روزی متوکل به نود هزار سواره از ترکهای ساکن سامرا دستور داد هر کدام ظرف علف اسب خود را از گِل سرخرنگ پر کنند و در وسط یک میدان وسیع روی هم بریزند . گلها به شکل همانند یک تپه بزرگ درآمد. متوکل بالای تپه رفت و امام هادی علیه السلام را نیز فرا خواند و گفت:« تو را خواستهام که لشگریان مرا تماشا کنی.» لشگریان متوکل همه لباس رزم به تن و شمشیر در دست داشتند.
غرض متوکل از این کار، ترساندن افرادی بود که قصد قیام علیه او را داشتند و ترس موکل بیشتر از امام هادی علیه السلام بود که مبادا به یکی از خاندانش دستور قیام دهد. امام هادی علیه السلام به متوکل فرمود:« آیا میخواهی من هم لشگرم را به تو نشان بدهم؟» متوکل گفت:« بله.» امام هادی علیه السلام دعایی کرد. ناگهان میان آسمان و زمین و میان مشرق و مغرب، فرشتگانی مسلح ظاهر شدند. متوکل با تماشای این صحنه از هوش رفت.
پس از آنکه به هوش آمد، امام هادی علیه السلام فرمود:« ما در دنیا با شما درگیری نداریم و مشغول به امر آخرت هستیم. نترس و بیهوده به ما بدبین نباش.»
منابع:
- بحارالانوار، ج 50، ص 158، شماره 44 از کتاب خرایج.
:: موضوعات مرتبط:
دین و زندگی 11 ,
,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
|
|
آمار مطالب
:: کل مطالب : 1221
:: کل نظرات : 3317
آمار کاربران
:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 23
کاربران آنلاین
آمار بازدید
:: بازدید امروز : 24
:: باردید دیروز : 47
:: بازدید هفته : 116
:: بازدید ماه : 1656
:: بازدید سال : 114687
:: بازدید کلی : 416393
|