فرهنگی


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
سلام علی آل یس سلامی چو بوی خوش آشنایی به وبلاگ صبح امیدخوش آمديد
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



مفيد ترين مطلب را انتخاب كنيد.

چه دل نشین اند همه این نامها
نویسنده : خدیجه
تاریخ : سه شنبه 8 اسفند 1391

 


تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

سلام بر تو اي فرستاده ي برگزيده ي حق

احمد

مصطفي

محمد

طاها

رسول

ياسين

چه دلنشين اند همه اين نامها.

اي پيامبر رحمت و اي سفير نور و حقيقت چقدر تورا دوست دارم

سلام اول نمازم را كه ميدهم حس ميكنم روبروي گنبد خضرايت زانو زده ام و

تو مرا نظاره ميكني

حتي به اندازه ي قطره اي در برابر دريا نميشناسمت،

ولي همين قدر ناچيز بس است تا مرا مجنون تو كند...

چه اندازه خود را در زحمت و رنجي بسيار بيشتر از آنچه كه حق تعالي بر دوشت نهاده بود، انداختي،

تا آنجا كه خداوند به تو گفت:

"اي طاها، ما قرآن را نازل نكرديم تا خود را به رنج و مشقت بياندازي" (۱و۲طه)

يا رحمه للعالمين، يا رسول، چه جايگاهي داري كه خداوند با تو چنين سخن ميكند

در اين شب سراسر عشق و ايمان و سرور،

نگاهي كوچك هم به قلب من بيانداز.

از تو چيزي كم نميشود اما به حال من سرگشته و گمراه بينهايت تفاوت ميكند

اي سفير حق، از تو ميخواهم كه ياري ام كني، دستم را بگيري و مرا هم هدايت كني

مگر نه اينكه خداوند ، تو را براي هدايت انسانها فرستاد؟

و مگر نه اينكه من نيز در زمره اين انسانهاي گمراه قرار دارم و منتظر هدايت شدن؟

پس ياري ام كن،

چرا كه خداوند هدايت مرا، من كمترين و حقيرترين را نيز،

در دستان تو و در لا به لاي صحيفه آسمانيت قرار داده.

قلبم را به نور قرآن روشن كن و واسطه هدايتم شو

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
چادر رو دوست دارم
نویسنده : خدیجه
تاریخ : سه شنبه 8 اسفند 1391

 

چادر رو دوست دارم

چادری که برای من خستگی نمیاره

حتی در تابستون...

من با چادرم هیچ وقت خسته نمیشم

اما چادر امنیت میاره

با رنگ سیاهش، با بلندیش

با بزرگیش، با وسعتش...

امنیت خیلی حس خوبیه

نعمت خیلی بزرگیه

بعضی ها که امنیت رو دوست ندارند،

خودشون رو از حجاب محروم می کنند...

چادرم برای کسی که امنیت رو میخواد،

هدیه ای وصف ناشدنی به ارمغان میاره...

 

 



:: موضوعات مرتبط: حجاب وعفاف , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نا محرمان
نویسنده : خدیجه
تاریخ : دو شنبه 7 اسفند 1391

  نامحرمان چه زن چه مرد!!! 

 
روزی از جناب استاد حسن زاده خواستیم که نصیحت و ارشاد و موعظه ای برایمان کنند .
از جمله فرمودند سعی کنید با نامحرمان تماس نداشته باشید چه زن باشد چه مرد! تعجب کردم و پرسیدم ایا مرد هم نامحرم می شود؟
 
فرمودند:هر کس که با خدا انس نداشته باشد نامحرم است!!
 
روز یکی از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط با ایشان از کوچه ای عبور می کردند
 
ناگهان زنی بی حجاب از انجا می گذشت که دیدم شیخ مات مانده و به زن نگاه می کند
 
در دل گفتم شیخ به ما می گوید به نامحرمان نگاه نکنید اما خود..؟
 
در همین فکر بودم که شیخ از دلم اگاه گشت و گفت می خواهی انچه ببینم ببینی؟ پس ببین:
 
دیدم روی زن اتش گرفته و اتش او انقدر زیاد هست که هر کسی به او نگاه کند به او هم اتش می رسد.!!!
 
 
 
 


:: موضوعات مرتبط: حجاب وعفاف , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
کیفیت حجاب حضرت زهرا(س)
نویسنده : خدیجه
تاریخ : دو شنبه 7 اسفند 1391
یازهرا

 

از نحوه پوشش حضرت فاطمه زهرا (س) هنگام خروج از منزل و رفتن به مسجد براي دفاع از فدك می توان به این مهم دست پیدا کرد ......به مطلب زیر توجه نمایئد

در تاریخ آمده است که حضرت زهرا (س) آن روز که می خواستند به مسجد مدینه بروند تا خطبه معروف فدکیه را ایراد کنند ابتدا روسری خود را دور سرشان پیچیده اند: لاثَتْ خِمارَها عَلي رأسِها (۱)

خمار چیزی بزرگتر و بلند تر از روسری های ماست به نحوی که تمام سر و گردن را می پوشانده و کلمه پیچاندن(لاث) نمایانگر نحوه پوشیدن آن است.سپس جلباب را به آن اضافه کردند: وَاشتَمَلَتْ بجلْبابها

جلباب از مایه جلب به معنای تاریکی است و جلباب در فرهنگ اعراب پوشش بلند و تیره است.چیزی شبیه عبا یا چادرهای عربی یا همین چادرهای ما. یعنی علاوه بر روسری بلندی که تمام سر وگردن را می پوشاند جلباب را هم پوشیدند.

در مورد اندازه پوشش ایشان هم آمده است: که جلباب ایشان آنقدر بلند بود که در هنگام راه رفتن زیر پایشان می آمد. (البته ایشان به علت بیماری کمی خمیده شده بودند اما به هر حال جلباب ایشان بلند وتقریبا اندازه چادرهای امروزی بوده است)

 

همچنین آمده است که : وَأَقبَلَتْفي لُمَّةٍ مِن حَفَدَتِها وَ نِساءِ قَومِها

 

این خود نوعی فوق حجاب است.ایشان تنها از خانه بیرون نیامدند بلکه با جمعی از خانمها و هم سن و سالهای خود حرکت کردند. به این روش جلب توجه را به حد اقل رساندند به طوری که ایشان در بین خانمها پنهان شده بودند.ایشان حتی پیکرشان را هم پنهان کردند.

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: حجاب وعفاف , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
حجاب دافعه است یا جاذبه؟...
نویسنده : خدیجه
تاریخ : دو شنبه 7 اسفند 1391

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

حجاب دافعه است یا جاذبه؟...

تقريباً همه بر اين نكته تأكيد دارند كه حيا و عفت، قدر و قيمت زن را بالا مي برد. تمام مردان اعم از خواستگار، شوهر، محارم و نامحرمان، به زن با حيا، احترام قائلند و زن بي حيا و بي آزرم را حقير مي شمارند.



ويل دورانت (روان شناس معروف آمريكايي) مي گويد: "زنان دريافتند كه دست و دلبازي مايه طعن و تحقير است و اين را به دختران خود ياد دادند."

 

بدون شك منشأ حجب و حياي زن را در عشق و علاقه مي توان يافت



منزلتي ناشي از حيا كه نقطه مخالف بي حيايي و به قول ويل دورانت دست و دلبازي است، به گونه هاي مختلف تعبير شده و هر انديشمندي، به شكلي بازتاب آن را در زندگي زن، به توضيح نشسته است.

ويل دورانت حيا را كمين گاهي مي داند كه زن با استفاده از آن مي تواند همسر مورد نظرش را برگزيند يا مطابق دلخواهش اصلاح نمايد: "حجب و حيا براي دختران همچون وسيله دفاعي است كه به او اجازه مي دهد تا از ميان خواستگاران خود، شايسته ترين آنان را برگزيند يا خواستگارش را ناچار سازد كه پيش از دست يافتن بروي، به تهذيب خود بپردازد. موانعي كه حجب و عفت زنان، در برابر شهوت مردان ايجاد كرده، خود عاملي است كه عاطفه و عشق شاعرانه را پديد آورده و ارزش زن را در چشم مرد بالا برده است".

خانم جينا لمبروزو (روان شناس معروف ايتاليايي)، تداوم عفت و حياي زن را مهم شناخته و دلدادگي مرد را در اين رابطه مؤثر دانسته است:" بدون شك منشأ حجب و حياي زن را در عشق و علاقه مي توان يافت، چه اين كه زن وقتي مرد را به خويش علاقمند و خود را نسبت به او متمايل ديد، منظور اصل خود نمايي و جلوه گري از بين مي رود".

منبع: حجاب نیوز

 

 



:: موضوعات مرتبط: حجاب وعفاف , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0



مرحوم حاج اسماعیل دولابی از بزرگان اهل معرفت بودند که در پی کسب رضایت پدر، دست از خواستة قلبی و آرزوی بزرگش که تحصیل علم در حوزة نجف اشرف بود برداشت و به همین سبب مورد عنایت ویژة حضرت اباعبدالله الحسین(ع) قرار گرفت. شرح ماجرا را از زبان خودشان پی می گیریم.

 در ایّام جوانی به همراه پدرم به نجف اشرف مشرّف شده بودم. به شدّت تشنة علوم و معارف دینی بودم. با تمام وجود خواستار این بودم که در نجف بمانم و در حوزه تحصیل کنم ولی پدرم که مسن بود و جز من پسر دیگری که بتواند در کارها به او کمک کند نداشت، با ماندنم در نجف موافق نبود.

 در حرم امیرالمؤمنین(ع) به حضرت التماس می کردم که ترتیبی دهند که در نجف بمانم و درس بخوانم و آن قدر سینه ام را به ضریح فشار می دادم و می مالیدم که موهای سینه ام کنده و تمام سینه ام زخم شده بود. حالم به گونه ای بود که احتمال نمی دادم به ایران برگردم. به خود می گفتم یا در نجف می مانم و مشغول تحصیل می شوم و یا اگر مجبور به بازگشت شوم همین جا جان می دهم و می میرم. با علما نجف هم که مشکلم را در میان گذاشتم تا مجوّزی برای ماندن در نجف از آن ها بگیرم به من گفتند که وظیفة تو این است که رضایت پدرت را تأمین کنی و برای کمک به او به ایران بازگردی. در نتیجه نه التماس هایم به حضرت امیر کاری از پیش برد و نه متوسّل شدنم به علمای مرا به خواسته ام رساند. تا این که با همان حال ملتهب همراه پدرم به کربلا مشرّف شدیم. در حرم حضرت اباعبدالله(ع) در بالاسر ضریح حضرت همه چیز حل شد و آن التهاب فرو نشست و کاملاً آرام شدم. به طوری که هنگام مراجعت به ایران حتی جلوتر از پدرم و بدون هر گونه ناراحتی به راه افتادم و به ایران بازگشتم.

 

 



:: موضوعات مرتبط: حكايت و داستان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

حجت الاسلام والمسلمین محمد رضا رنجبر

سعدی خوانی لطافت ها وزیبایی های دین

 
ببینید گلاب همان آبی است که مدتی روی گل نشسته و طعم و رایحه گل پیدا کرده است. لذا هرجا باشد ، بوی گل می دهد . با استشمام آن ، انسان یاد گل می افتد . قرآن هم مثل گل است . هر کس با قرآن مانوس باشد ، بعد از مدتی سخن و کلامش رنگ و بوی قرآن می گیرد . سعدی با قرآن مانوس بوده است . بخاطر همین در جای جای بوستانش ، وقتی ابیاتش را مرور می کنیم ، به یاد آیاتی از قرآن می افتیم . نمونه اش هم همین بیت است . قرآن ما را به طاعت الهی دعوت میکند . اطیعو الله و اطیعو الرسول . سعدی هم همین را می گوید . سعدی این راهم اضافه می کند که فصل طاعت ، جوانی است . البته همیشه میشود اطاعت کرد . مثل میوه ها است . در همه فصل ها می توانیم آنرا مصرف کنیم . اما در فصل خودشان ، یک طعم دیگر و آثار و خواص دیگر دارد . بخاطر همین هم می گویند : میوه ها را درفصل خودش مصرف کنید . مثل ازدواج است . د رهر سن و سالی میشود ازدواج کرد ولی در فصل جوانی ، ازدواج معنی دارد . در فصل زایش و زندگی معنی دارد . در پیری اتفاق نمی افتد و اگر هم بیفتد حالت معجزه دارد . بهترین فصل طاعت الهی ، جوانی است . کسانی که در کار گلاب گیری هستند می گویند : گلها را در همان اول وقت صبح که شکفته میشود ، باید چید . زیرا عطر و رایحه آن بیشتر از بعد ازظهر است . همیشه می توان گل را چید ولی بهترین وقتش ، همان اول صبح است . طاعت الهی را همیشه می توان انجام داد ولی بهترین وقت و فرصتش همان وقتی است که سعدی روی آن تاکید دارد . البته طاعتی هم اثرگذار است که کامل باشد . بی کم و کاست باشد . وقتی به یک خانمی می گویند : حجابت را رعایت کن یعنی یک تار مو را هم بیرون نینداز . حالا نگویند با یک تارمو آدم به جهنم نمی رود .بله با یک تار مو بیرون انداختن کسی به جهنم نمی رود ولی با اطاعت نکردن به جهنم می رود . تو اطاعت نکردی . مثل اینکه به شما بگویند : در گاوصندوق را ببند و شما یک سانت در آن را باز بگذاری . شما اطاعت نکردید . در بازی فوتبال لازم نیست دو دست شما به توپ بخورد تا هند بشود . کافی است نوک انگشت بخورد و هند بشود . قانون الهی هم همانطور است . پس این طاعتی را که میگوید ، طاعت صد درصد و بی چون و چراست . آدم باید به خدا بگوید : بله و به غیر خدا بگوید : نه . وقتی ما این کار را کردیم با مثبت و منفی تولید نورمی شود . اولین چیزی که به حاجی میگویند، لبیک است . یعنی بله . از این به بعد فقط به خدا بله بگویید . اگر انسان فقط به خدا بله بگوید ، شوری در فرشته ها ایجاد میشود . شما در مراسم عقد و عروسی دیده اید ، وقتی عروس بله می گوید ، چه هلهله ای میشود . انسان هم وقتی به خدا بله می گوید، یک هلهله ای در بین فرشته ها ایجاد میشود . به قول حافظ همین که انسان آماده شنیدن می شود ، قدسیان در آنجا هلهله و شادی می کنند . این تمثیل یک حقیقت است .

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
توبه لاك پشت
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 6 اسفند 1391

                                

                                 لاك پشت صد بارتوبه مي كرد ،


                     اگر مي دانست ، بيرون امدن از لاك،


    آرزوي مشتركي است بين او وعقاب بالاي سرش!!!!

   

    


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
سؤال فرشته از سنگ
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 6 اسفند 1391

 

 

               فرشته از سنگ پرسيد:

               چرا از خدا نمي خواهي كه ترا انسان كند!!!!

                سنگ گفت :

               هنوز آنقدر سنگ نشدم كه انسان شوم!!!!!


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
قلب طلايي
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 6 اسفند 1391


 ازآهن محكم تر واز شير سفيد تر كه نداريم!

ولي همين كه ميزبان هوا شدند

زنگ مي زنند!فاسد مي شوند!

بله........!

خاصيت : هواست :كه فاسد مي كند.

قلبي كه با هوا تركيب نمي شود از طلاست !!

قيمتش خدا!!!!!

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
آداب قرائت قرآن
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 6 اسفند 1391

آداب قرائت بر دو قسم است:

1- آداب ظاهریه

2- آداب باطنیه

«آداب ظاهریه قرائت قرآن»:

1- با طهارت بودن. یعنى با وضو بودن

2- با كمال ادب خواندن.

3- با طمأنینه در حال ایستاده یا نشسته، بدون اینكه تكیه دهد یا چهار زانو بنشیند.

4- شمرده، شمرده بخواند، چنانچه در قرآن مى فرماید: و رتّل القرآن ترتیلا.

5- جهر متوسط (یعنى معمولى بخواند) اگر ایمن از ریا باشد و الاّ آهسته بخواند.

6- با حال حُزن و گریه و بكاء باشد.

7- با تحسین و تجوید قرائت، یعنى با در نظر گرفتن قواعد تجوید.

8- اداء حقوق قرائت، با اینكه اگر به آیه سجده رسیده سجده كند، و اگر به آیه عذاب رسید به خدا پناه ببرد و استعاذه كند و اگر به آیه رحمت و مغفرت برخورد كرد استرحام و استغفار و شكرگزارى نماید و به آیات بهشت مسئلت و درخواست كند. و به آیه دعاء، دعا نماید، وبه آیه تكبیر، تكبیر گوید و به آیه تسبیح، تسبیح كند.

9- قبل از شروع به قرائت استعاذه كند (اعوذ باللّه من الشیطان الرجیم گوید).

10- پس از فراغ از قرائت هر سوره بگوید: صدق اللّه العلى العظیم و بلّغ رسوله الكریم اللّهم انفعنا به وبارك لنا فیه و الحمد للّه رب العالمین .

آداب باطنیه

1- فهمیدن و پى بردن به عظمت كلام، به این معنى كه بداند «قرآن» كلام الهى است كه از عرش عظمت حق نزول نموده تا به مرتبه افهام خلق رسیده براى اینكه بشر را از تیهِ ضلالت و سرگردانى به سرمنزل سعادت جاودانى هدایت كند.

و كلید خزائن گوهرهاى گرانبهائى است كه هر كه بچنگ آورد، بغناى حقیقى نائل گردد و آب حیاتى است كه هركه بیاشامد از زندگانى جاوید بهرمند شود و داروى شفابخشى است كه هركه بنوشد از دردهاى نهانى و آشكار شفا یابد.

2- دانستن و پى بردن به عظمت گوینده كلام، یعنى بداند كه گوینده آن خداوند بزرگ و آفریدگار و پروردگار جهانیان است كه ذات مقدسش جامع جمیع كمالات و منزّه از همه عیوب و نواقص و مبرّا از احتیاج است.

و نهایتى براى صفات كمالى و عظمت و كبریائى و علوّ او نیست و او حكیم على الاطلاق و عالم به جمیع سرائر و نهان ها و ضمائر و قادر بر هر چیز وسیع و بصیر و مُدرِك و لطیف و خبیر است .

3- از طهارت ظاهر به طهارت باطن التفات نمودن، به این معنى كه بداند، چنانچه ظاهر «قرآن» را بدون طهارت نمى توان مسّ نمود تا زمانى انسان از سخنان زشت و ناروا پاك نگردد و دل انسان از اخلاق ناپسند و صفات نكوهیده پیراسته نشود، حقیقت كلام حق را در نمى یابد و لذّت شیرینى آن را درك نمى نماید.

در معانى آیات «قرآن» تدبّر نمودن، چنانچه در «قرآن» مى فرماید أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا پس آیا در قرآن تدبر نمى كنند بلكه بر دلهاى آنان قفل زده شده. و آقا امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود: در عبادت بدون علم، و در قرائتِ بدون تدبیر و فكر خیرى نیست

4- با خضوع و خشوع و رقّت قلب و خوف خدا قرائت كردن، چنانچه از حضرت صادق علیه السلام روایت مى كند:

من قرأ القرآن یخضع ولم یرقّ قلبه ولم ینشاء حزنا و وجلا فى سرّه فقد استهان بعظیم شأن اللّه و خسر خسرانا مبینا

كسى كه «قرآن» بخواند و خاضع نشود و رقت قلب نداشته باشد و در باطنش حزن و ترس پیدا نشود، به تحقیق به امر بزرگ خدا توهین كرده و زیان آشكارائى نموده .2

5- با حضور قلب و ترك حدیث نفس كه روح هر عباداتى است ، «قرآن » خواندن.

6- در معانى آیات «قرآن» تدبّر نمودن، چنانچه در «قرآن» مى فرماید أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا 3 پس آیا در قرآن تدبر نمى كنند بلكه بر دلهاى آنان قفل زده شده. و آقا امیرالمؤ منین علیه السلام فرمود: در عبادت بدون علم، و در قرائتِ بدون تدبیر و فكر خیرى نیست.4

7- متحقق شده به حقایق «قرآن» از اعتقادات واخلاق فاضله و اعمال صالحه چون قرآن مشتمل بر توحید و بیان صفات و افعال صانع عالم و اوصاف و احوال روز قیامت و بهشت و دوزخ و علّت بعثت انبیاء و صفات و رفتار آنها و تمجید از گروندگان به پیغمبران و تقبیح مخالفین آنان.

و بیان صفات حسنه و اخلاق پسندیده و همچنین صفات سیّئه و اعمال نكوهیده و ذكر فوائد اطاعت و ایمان و عمل صالح و زیان‌هاى معصیت و كفر و اعمال زشت، و بیان قصص و حكایات امم گذشته، و غیر اینها از امور دیگر مى باشد كه خواننده «قرآن» باید از هر قسمت از این امور كاملاً بهره‌بردارى كند.

به امور اعتقادیه آن معتقد، و به اخلاق فاضله‌اش متخلّق، و به اعمال شایسته‌اش عامل گردد. از قصص آن عبرت گرفته، به وعده‌هاى «قرآن» امیدوار و از وعید آن بهراسد.

8- تخصیص: یعنى متوجه باشد كه خداوند او را مخاطب قرار داده با وى تكلم مى كند و گویا در محضر پیغمبر صلى الله علیه و آله بوده و از زبان آنحضرت كلام الهى را مى شنود.

9- تأثیر قلبى: یعنى از مواعظ «قرآن» متعظ و متذكر شود، (پند بگیرد) اوامر آن را امتثال، و از نواهى آن اجتناب كند، به ذكر نِعَم الهى كه مى رسد شكرگزار و از بلیّات و نعماتش استعاذه نماید و به حول و قوّه الهى متمسّك و از هر حول و قوّه‌اى بیزارى جوید و توفیق امتثال اوامر و اجتناب از نواهى «قرآن» را از خدا طلب نماید.

10- ترقّى به درجات و مراتب كلام حق به این معنى كه:

در مرتبه اول: خود را مقابل حق ببیند كه با خدا تكلم مى كند.

و در مرتبه دوم: كلام حق را بشنود كه بنده‌اش را مخاطب قرار داده با او سخن مى گوید.

در مرتبه سوم: خدا را به چشم دل ببیند، چنانچه از «حضرت سیّد الشهداء علیه السلام» و از «حضرت صادق علیه السلام» روایت شده است كه:5 خداوند بر بندگانش در كتاب خود و كلام خود تجلّى مى نماید.

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
ما باید با قرآن زندگی کنیم نه بازی
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 6 اسفند 1391

 

ما باید با قرآن زندگی کنیم نه بازی

 اینکه می‏گوییم قرآنی باشیم نه به این معناست که پیوسته قرآن را به کف داشته و همچون سجاده  نشینی با وقار

آنرا همواره زمزمه کنیم، زیرا این کار اگر چه خاصیت و برکت خود را دارد، اما این کجا و آن کجا که بر طبق آن مشی

و مشق کرده و زندگی کنیم.

 قرآن را گشودن و تنها به خواندن آن بسنده نمودن چیزی شبیه رفتن به گلزار است که البته با دیدن گل‏ها روح و

روان آدمی تازه می‏شود اما این کجا و چیدن گل‏ها و عطر و گلاب آنها را گرفتن و هم خود و هم دیگران را معطر و

خوشبو کردن کجا؟

 یادمان باشد ما نمی‏توانیم همیشه با قرآن باشیم، به این معنا که آنرا همواره گشوده و در همه حال تلاوت کنیم اما باید

کاری کرد که قرآن همیشه با ما باشد.

 روشن‏تر بگویم: درست مثل قالی باف‏‏ها که یک نگاه یک نقشه داشته و یک نگاه به قالی و بر اساس آن قالی آویخته

خود را می‏بافند، ما نیز باید چشم به نقشه قرآن داشته و براساس آن تار و پود زندگی خود را ببافیم، و این یعنی با

قرآن زندگی کردن. ولی به اسف بسیاری از ما با قرآن بازی می‏کنیم؟ و فرق‏هاست بین بازی کردن و زندگی کردن.

 

بازی‏گرهای سینما را دیده‏ای؟ دیده‏ای که بعضی با نقش خود بازی می‏کنند یعنی تا دوربین‏ ها روشن و تصویربرداران

تصویر بر می‏دارند آنها نیز حس و حال خود را دارند اما همین‏که دوربین‏ها خاموش و از آنها تصویربرداری نمی‏شود از

حال و حس خود خارج شده و همین کسی که تا چند لحظه پیش مثل ابر بهاری اشک می‏ریخت حالا با رفیق خود

قهقه مستانه سر می‏دهد. ولی از سوی دیگر البته بازیگرهای دیگری هم هستند که با نقش خود زندگی می‏کنند یعنی

تا مدتی که نقش را به عهده دارند حال و هوای آن را نیز با خود دارند، حال چه در برابر دوربین باشند و چه نباشند و

چه کسی آنها را تماشا کند و یا نه، طبیعی است که این‏گونه بازیگران چهره شده و اسطوره می‏شوند و در خاطره‏ها

می‏مانند. این‏گونه بازیگرها در هر فیلمی بازی نمی‏کنند و اگر در فیلمی بازی کنند آن فیلم پر فروش شده و گیشه‏ ها

پر و صف‏های طولانی برای تماشا تشکیل شده و میلیون‏ها سود و سرمایه در جیب تهیه کننده و کارگردان و دیگر

عوامل سرازیر می‏شود.

 یادمان باشد قرآن هم نقشی است که در اختیار ماست و اما پاره ‏ای از ما با این نقش بازی می‏کنیم. یعنی در جمع و

پیش نگاه تیز دیگران قرآنی رفتار می‏کنیم درست مثل مادری که پیش چشم دیگران با دختر خود با یک دنیا رفاقت

و ملاطفت و مهربانی سخن می‏گوید اما در خلوت و در خانه که دیگر چشم هیچ غریبه‏ ای او را نظاره نمی‏کند گاه جهت

خطای کوچکی که کرده است تلخ‏ ترین ناسزاها را نثار او خواهد کرد، درست مثل همان بانویی که همیشه در فیلم‏ها

نقش مادری عطوف و پر مهر بازی می‏کرد اما هیچ‏گاه در خانه خود و برای دختر خود مادری نکرد تا جایی که دختر

بیچاره برای همیشه او را ترک گفته و از او فاصله گرفت.

 و همین خود برای ما هشداری است که اگر ما نیز با قرآن بازی کنیم بین ما و قرآن جدایی حتمی و مسلم است.

رنجبر

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
اگر قرآنی نباشیم قربانی می‏شویم
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 6 اسفند 1391

 اگر قرآنی نباشیم قربانی می‏شویم

دیده‏اید که گوسفند‏ها را قربانی می‏کنند و دیده‏اید که با گوسفندهای قربانی چه می‏کنند! با پشم‏شان فرش ساخته و به زیردست و پا می‏اندازند و از پوست‏شان دف ساخته و مطربان از چپ و راست بر آنها کوفته و اسباب عیش و کیف و لذت دیگران را فراهم می‏سازند، و گوشت‏شان را هم با ضربه ساطور و زخم‏ چاقوهای تیز قطعه قطعه کرده و هر قطعه‏ای را یکی با خود می‏برد تا سفره‏اش را رنگین ساخته و طعم و مزه‏ای دیگر بخشد، و در این میان گوسفند بیچاره چه طرفی می‏بندد؟ هیچ!

 

مثل قالی باف‏‏ها که یک نگاه یک نقشه داشته و یک نگاه به قالی و بر اساس آن قالی آویخته خود را می‏بافند، ما نیز باید چشم به نقشه قرآن داشته و براساس آن تار و پود زندگی خود را ببافیم،

 

ما نیز اگر قرآنی نباشیم شیطان و شیطان صفتان پوست‏مان را یکجا آنهم به شیوه‏‏ای لطیف و زیبا درست مثل کندن پوست گوسفندان، بر می‏کنند.

 

یعنی همانطور که گوسفند را می‏خوابانند و در برابر آن خم شده و با ارادت و تواضع لب را بر پای آن نهاده و در آن پیوسته می‏دمند و گوسفند هم غرورآمیز باد کرده و بزرگ و بزرگتر می‏شود، و آنگاه با چاقویی تیز و برنده بر آن زخمی زده و پوست را یکجا جدا می‏کنند، با ما نیز همین رفتار را خواهند کرد!

 

یعنی با تعلق‏ها، چاپلوسی‏ها و کرنش‏های زیرکانه و رندانه خود و با حرف‏های فریبا و فریبنده از قبیل: تو جوانی، شخصیت داری، باید آزاد باشی...، ما را باد کرده و خرج لذائذ و عیش‏ها و خوشی‏های بی‏حصر و حساب خود می‏کنند، و از این میان ما چه سود می‏بریم؟ هیچ.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
در پناه لطف حق باید گریخت
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 6 اسفند 1391

 

تا دانه ‏ای نکاشته ‏ای هیچ مراقبت نمی‏ خواهد اما همین‏که دانه را در زمین کاشتی پیوسته باید مواظبت کنی و آب و

کود و سمپاشی بجا و به اندازه و مناسب را فراموش نکنی.

 انسان هم همین‏طور است. تا سوی قرآن نیامده و در وادی قرائت و خواندن و به کار بستن آن گامی نزده از ناحیه

شیطان در امان است و شیطان هیچ کاری با او ندارد چون همان است که شیطان می‏خواهد اما همین‏که پای در این

وادی می‏نهد، هجمه‏ ها و حمله‏ ها و وسوسه‏ ها یکی از پس دیگری در می‏رسد و اینجاست که:

 در پناه لطف حق باید گریخت

 و توصیه قرآن کریم نیز همین است:

 فاذا قرات القرآن فاستعد بالله من الشیطان الرجیم

 وقتی که قرآن می‏خوانی از شر شیطان دست به دامان خداوند باش

 از این‏رو گفته‏ اند: یکی از آداب خواندن قرآن کریم استعاذه است.

 «استعاذه» از ریشه «عوض» و یا «عیاض» بوده و به معنای چسبیدن و پیوستن است، و به خداوند استعاذه کردن به

معنای دست به دامان او شدن است.

 و خداوند نیز پناه خواهد داد زیرا که پناه ‏دهنده و ایمنی بخش است.


پس بنابراین استعاذه گفتن نیست بلکه حرکت و اقدام است درست مثل وقتی که رگ‏بار تگرگ بی‏وقفه می‏بارد تو

نمی‏گویی پناه می‏برم به سقف بلکه با شتاب تمام خود را به زیر سقف می‏کشانی، و این همان معنی استعاذه و پناه بردن است.

 پس اگر قرآن کریم می‏گوید:

 هنگام خواندن قرآن استعاذه کن و به خداوند پناه ببر، نه به این معناست که اعوذ بالله بگو، اگر چه گفتن این سخن

نیز سنت پیامبر بوده و مستحب است، اما در اینجا منظور آن است که به سوی خداوند حرکت کن و خود را دامن

کشان به دامان او برسان.

رنجبر


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
یاران جوان مهدی علیه السلام بخوانند!!! قسمت دوم
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 6 اسفند 1391

 

مهم ترین وظیفه ى جوانان و نوجوانان در عصر حاضر از دیدگاه قرآن و روایات چیست؟

 دوران جوانى و نوجوانى، حساس و سرنوشت ساز و تعیین کننده ى شخصیت انسان است. براى استفاده ى صحیح از جوانى، باید به یک راه نماى آگاه و آشنا به مسیر و دور از خطا و اشتباه رو آورد و بهترین راه نما قرآن و احادیث صحیح معصومین(علیهم السلام)است.
قرآن دوران جوانى را دوران قوت و قدرت مى نامد:
(اللّهُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ ضَعْف ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ ضَعْف قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِنْ بَعْدِ قُوَّة ضَعْفاً وَ شَیْبَةً); خدا همان کسى است که شما را آفریده در حالى که ضعیف بودید; سپس بعد از این ضعف و ناتوانى قوت بخشید، و باز بعد از قوت، ضعف و پیرى قرار داد ...
جوانان فطرتى پاک دارند و پاکى ها را مى پذیرند و به آن جامه ى عمل مى پوشانند. پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) در اوایل دعوت خود، با جوانانى روبه رو شد که سخنان پاک او را بر فطرت پاک خود نوشتند. ایشان مى فرماید:
(اوصیکم بالشباب خیراً فانهم ارقّ افئده ...); من شما را به نیکى با جوانان توصیه مى کنم، به سبب این که آنها دلى رقیق و قلبى فضیلت پذیرتر دارند ... جوانان سخنانم را پذیرفتند و با من پیمان محبّت بستند.

دوران جوانى و نوجوانى فرصتى بسیار ارزشمند و بى بدیل است. حضرت على(علیه السلام)مى فرمایند:
بادر شبابک قبل هرمک و صحتک قبل سقمک; جوانى را قبل از پیرى، و سلامتى را قبل از مریضى دریاب.
برخى از فرصت طلبان از استعداد بکر و تازه ى جوانان سوء استفاده مى کنند و آنان را به سوى قدرت، ثروت و شهوت سوق مى دهند; اما اسلام با سه مقوله ى اخلاق، عقاید و احکام، دنیا و آخرت یک جوان را ترسیم نموده و وظایفى را اعم از دنیوى و اخروى براى جوانان و نوجوانان برشمرده است که در این جا به مهم ترین آن ها اشاره مى کنیم.

۱تحصیل علم و دانش
اسلام به فراگیرى علم و دانش تأکید بسیار دارد و اولین آیه اى که نازل شده به خواندن و نوشتن امر کرده است:
(اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَق اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ) ; بخوان به نام پروردگارت که جهان را آفرید، همان کسى که انسان را از خون بسته اى خلق کرد... همان کسى که به وسیله ى قلم تعلیم نمود و به انسان آن چه را نمى دانست یاد داد.
اصلاحات جوامع انسانى از قلم هاى مؤمن شروع مى شود و فساد و تباهى اجتماعات نیز از قلم هاى مسموم و فاسد مایه مى گیرد. بى جهت نیست که قرآن به قلم و آن چه با قلم مى نویسند، سوگند یاد مى کند; (ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ) قلمى که مى توان به واسطه ى آن علم را منتشر و در سینه ى تاریخ ماندگار کرد.
البیان بیانان، بیان اللسان و بیان البنان و بیان اللسان تدرسه الأعوام و بیان الأقلام باق على مر الأیام; بیان دو گونه است، بیان زبان و بیان قلم. بیان زبان با گذشت زمان کهنه مى شود و از بین مى رود، ولى بیان قلم تا ابد باقى است.
قرآن تحصیل علم و دانش را پایه و مقدمه ى تربیت و تزکیه، و تعلیم را یکى از اهداف پیامبران بر مى شمارد و هیچ وقت عالمان و دانشمندان را با جاهلان مساوى نمى داند.
(هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ); آیا کسانى که مى دانند با کسانى که نمى دانند برابرند؟
معصومین(علیهم السلام) اهمیت خاصى براى تحصیل علم قایل بوده اند تا جایى که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) تحصیل دانش را بر هر مسلمانى واجب دانسته و دانشجویان را مجاهد فى سبیل الله خطاب مى کنند و مى فرمایند:
هر کس در طریق تحصیل علم از دنیا برود، شهید مرده است.
در جاى دیگر مى فرمایند:
زندگى جز براى دو کس فایده ندارد: یکى دانشمندى که نظرهاى او اجرا گردد و دیگرى دانش طلبانى که گوش به سخن دانشمندى دهند.
علم به دانشى گفته مى شود که در طریق خدمت و صلاح مردم و شناخت معبود باشد و اگر مایه ى غرور و غفلت و ظلم و فساد باشد; قیل و قالى بیش نیست.
دوران فراگیرى دانش، نوجوانى و جوانى است و بیشتر توجه و خطاب قرآن کریم و معصومین(علیهم السلام) به جوانان است. پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) مى فرمایند:
فراگیرى علم در دوران جوانى، همانند نقش بر سنگ است و در دوران پیرى همانند نقش بر خاک است که سریع زایل مى گردد.
لذا جوانان باید با توجه به مبانى دینى، به تحصیل علم بپردازند و عقب ماندگى و رشد نیافتگى مسلمانان را که ریشه در ظلم حاکمان ظالم و فاسد و توطئه ى دشمنان اسلام دارد، جبران نمایند.

۲کار و کوشش
جوان باید با نیرو و قدرت خود براى رسیدن به مقصود که تحصیل علم و هنر و یا آموختن صنعت و... است بکوشد. قرآن با برشمردن زمینه هاى تلاش و کوشش در همین کره ى خاکى ، به استفاده ى صحیح از آن توصیه مى کند:
(و رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ); خداوند شما را از نعمت هاى پاکیزه بهره مند ساخت; شاید شکرگزار باشید.
در آیه اى دیگر کار و تلاش براى کسب روزى هم ردیف جهاد فى سبیل الله معرفى شده است:
(وَ آخَرُونَ یَضْرِبُونَ فِی الْأَرْضِ یَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللّهِ وَ آخَرُونَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ); گروهى دیگر براى به دست آوردن روزى الهى به سفر مى روند و گروهى دیگر در راه خدا جهاد مى کنند.
على(علیه السلام) در تفسیر آیه ى (وَ لا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیا)» مى فرمایند:
سلامت، نیرومندى، فراغت، جوانى و نشاط و بى نیازى خود را فراموش منما و در دنیا از آن بهره ببر و متوجه باش که از آن سرمایه هاى عظیم، به نفع آخرتت استفاده کنى.
خداوند در قرآن صریحاً مى فرماید:
(وَ لَقَدْ مَکَّنّاکُمْ فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلْنا لَکُمْ فِیها مَعایِشَ قَلِیلاً ما تَشْکُرُونَ); ما تسلط و مالکیت و حکومت زمین را براى شما قرار دادیم و وسایل زندگى را براى شما فراهم ساختیم.
به این معنا که خداوند وسایل تلاش را فراهم نموده است و دسترسى نداشتن به آنها نشان کوتاهى و سستى خود ماست; لذا پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) مى فرمایند:
هر شب ملائکه به زمین مى آیند و ندا سر مى دهند که اى فرزندان آدم! تلاش و کوشش نمایید.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) با هر کسى روبه رو مى شدند مى پرسیدند: آیا شغلى دارى؟ و اگر جواب منفى مى داد، مى فرمودند: سقط من عینى; از چشمم افتاد . هم چنین امام کاظم(علیه السلام)مى فرمایند:
خداوند از انسان بى کار و پرخواب متنفر است.
جوانان مى توانند با استفاده از نیروى جوانى تلاش خود را در هر رشته اى مضاعف نمایند، تا به رفاه زندگى دنیا و آرامش ابدى آخرت دست یابند. امام باقر(علیه السلام) در دعاهایش مى فرماید:
اسئلک اللهم الرّفاهیة فى معیشتى ما ابقیتنى معیشة اقوى بها على طاعتک... ; پروردگارا، در زندگى ام آن چنان رفاهى قرار بده که با آن به اطاعت و بندگى تو توانا شوم.
البته تلاش و کوشش براى کسب روزى باید از طریق صحیح و مشروع باشد.
طلب الحلال فریضة على کلّ مسلم و مسلمة ; به دنبال رزق و روزى حلال رفتن بر هر زن و مرد مسلمان واجب است.

۳اهتمام به ازدواج
ازدواج یکى از محبوب ترین کانون نزد خداوند و از سنت هاى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) است که با آن مى توان نصف دین خود را تضمین کرد. قرآن کریم امر به ازدواج مى کند و مى فرماید:
(وَ أَنْکِحُوا الْأَیامى مِنْکُمْ وَ الصّالِحِینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ ); مردان و زنان بى همسر را همسر دهید و هم چنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را; اگر فقیر و تنگدست باشند خداوند آنان را از فضل خود بى نیاز مى سازد; خداوند واسع و آگاه است.
پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) جوانان مجرد را مذمت مى کنند و مى فرمایند:
شرارکم عزائبکم ; بدترین شما مجردان اند.
خداوند صریحاً مسئله ى مالى خانواده ها را تضمین نموده است و جوانان نباید به خاطر فقر از ازدواج سر باز زنند. امام صادق(علیه السلام)مى فرمایند:
الرزق مع النساء و العیال; روزى همراه همسر و فرزند است.
و در زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله)، هر کسى از تنگدستى شکایت مى کرد، پیامبر امر به ازدواج مى نمودند و مى فرمودند:
هر کس به خاطر فقر از ازدواج شانه خالى کند، به خدا گمان بد برده است.
جوان براى رشد خود نیازمند به آرامش روحى و فکرى است و این آرامش مى تواند در سایه ى ازدواج مهیا شود. علاوه بر آن، ازدواج اولین مرحله ى خروج از خودِ طبیعى و توسعه پیدا کردن شخصیت انسان است و انسان را پخته و شخصیت او اجتماعى مى سازد و ثمراتى چون حفظ و تقویت ایمان و معنویت، بهره مندى از نشاط جوانى، پاک ماندن از فساد و انحرافات جنسى، محفوظ ماندن از بیمارى هاى عصبى و روانى و... را به ارمغان مى آورد.

۴دورى از هواى نفس و شهوت
بالاترین غریزه ى انسان، غریزه ى شهوت است که اوج آن در دوران جوانى است و بزرگ ترین مانع رشد یک جوان، شهوت پرستى و هواى نفس اوست. شهوت طلبى، وسوسه ى شیطانى است: که انسان را اسیر خود مى کند:
عبد الشهوة اسیر لاینفک أَسْرُهُ .
و چه بسا لحظه اى شهوت طلبى، ناراحتى دراز مدت به همراه دارد. على(علیه السلام) مى فرمایند:
رب الشهوة الساعة تورث حزناً طویلا.
نفس اماره ى انسان همان تمایلات غریزى است که بر اثر شدت یافتن، بر عقل غلبه مى یابد.حضرت على(علیه السلام) مى فرمایند:
هر کس از شهواتش پیروى بنماید، به تحقیق در هلاکت به نفسش کمک کرده است.
قرآن نیز منشأ انحرافات را پیروى از نفس و کلید سعادت و خوش بختى را مخالفت با خواهش هاى نفسانى مى داند. یوسف کنعان نیز از نفس اماره به خدا پناه مى برد. حضرت على(علیه السلام) در دعاى صباح به خدا پناه مى برد و مى فرماید:
الهى قلبى محجوب... و هوائى غالب; خدایا قلبم ]با حجابى از گناه[ پوشیده شده و هواى نفس بر من چیره گشته است.
براى فرار از خواهش هاى نفسانى و شهوت، لازم است ایمان و بندگى خدا را تقویت و معاشرت با دوستان منحرف را ترک کنیم و در پرورش عقل کوشا باشیم; زیرا هواى نفس دشمن عقل است; و علت انحرافات، اسیر بون عقل به دست امیال و هواهاى نفسانى است.

۵عبادت و بندگى
جوانان به سبب فطرت پاک و استعداد براى پذیرش حقایق به ملکوت اعلى نزدیک ترند و مى توانند سریع تر از دیگران به خدا برسند. پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) فرمودند: ان الله یحب الشاب الذى شبابه فى طاعة الله; خداوند جوانى را دوست مى دارد که جوانى اش را در اطاعت خدا مصرف نماید.و خداوند نیز یکى از اهداف خلقت بشر را عبودیت و بندگى معرفى کرده است: (وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاّ لِیَعْبُدُونِ); من جن و انس را خلق نکردم، مگر براى عبادت.
خداوند عبادت جوان را بالاترین عبادت ها مى داند. پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) در همین زمینه مى فرمایند:
خداوند هفت گروه را در سایه ى رحمت خود جاى مى دهد در روزى که سایه اى جز سایه اش نیست: اول، زمامدار عادل و دادگر; دوم، جوانى که در عبادت خدا پرورش یابد

۶خودسازى و تهذیب نفس
حضرت على(علیه السلام) مى فرمایند: قلب جوان مانند زمین خالى و مستعد است که هر چیزى را که در آن قرار مى گیرد مى پذیرد.
قرآن نیز به تزکیه و تهذیب نفس تأکید فراوان دارد: (قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکّاها); کسى که تزکیه کند رستگار است.
جوان مى تواند با عهد و پیمان بستن با خود و مراقبت از اعمال روزانه، و محاسبه ى اعمال و رفتار، خود را در مسیر رهروان حق قرار دهد.
امام خمینى(رحمه الله) در نامه اى به فرزند خود مى نویسد: تا عمر و جوانى و قوت و اختیار باقى است اصلاح نفس کن و در عمل کوشش کن. اگر قید و بندهاى شیطانى در جوانى از آن ها غفلت شود، هر روز از عمر تو بگذرد ریشه دارتر و قوى تر مى شود.

۷ توبه و بازگشت
جوان به اقتضاى سن خود بیشتر در لغزش هاى گناه قرار مى گیرد، اما با توبه و برگشت به سوى خدا مى تواند آن را جبران و خود را مشمول عفو خداوند بخشنده و مهربان نماید.
(إِلاَّ الَّذِینَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِکَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ); مگر کسانى که بعد از آن توبه کنند و جبران نمایند، خداوند غفور و رحیم است.
و پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) درباره توبه ى جوان مى فرمایند: ما من شىء احب الى الله تعالى من شاب تائب; هیچ چیز نزد خداوند دوست داشتنى تر از جوان توبه کار نیست.
حاصل سخن این که، دوره ى نوجوانى و جوانى، دوره اى حساس و سرنوشت ساز است و نیاز به یک راه نماى آگاه و عالم دارد و بهترین راه نما که بتواند ما را به سرمنزل مقصود برساند، قرآن کریم و روایات معصومین(علیهم السلام) است.

 

 

 




:: موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
یاران جوان مهدی علیه السلام بخوانند!!! قسمت اول
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 6 اسفند 1391

دوران نوجوانى و جوانى، دوران حساس و سرنوشت ساز و تعیین کننده ى شخصیت فرد است. چیزى که مى تواند این احساسات را در مسیر هدایت و هیجان و غرور را در طریق مثبت قرار دهد  قانون الهى، یعنى قرآن و احادیث معصومین(علیهم السلام) است.
دوران نوجوانى و جوانى، دوران حساس و سرنوشت ساز و تعیین کننده ى شخصیت فرد است. در این دوران غرور، هیجان، احساسات، شهوت، ناپختگى عقلى و بر شخص سایه مى افکند.چیزى که مى تواند این احساسات را در مسیر هدایت و هیجان و غرور را در طریق مثبت قرار دهد ، قانون الهى، یعنى قرآن و احادیث معصومین(علیهم السلام) است.در این بخش به برخى راهکارهاى قرآن و روایات در موفقیت و شخصیت جوان اشاره مى گردد.

قرآن کریم سیماى جوان شایسته را چگونه تبیین مى کند؟
جوانى بهترین و حساس ترین دوره ى عمر هر موجودى بهویژه انسان به حساب مى آید. در همین دوره است که انسان مى تواند سرنوشت خویش را رقم بزند و افق آیندهى خود را روشن و درخشان و یا آن را تیره و تار سازد.قالب وجودى یک انسان در دوره ى جوانى شکل مى گیرد و آینده ى او هم بر این اساس رقم مى خورد. در هر عصرى جوانان بیشتر مورد توجه اند و در شکل گیرى موضوعات مختلف در جوامع نقش مؤثرى ایفا مى کنند و در این میان برخى افراد، احزاب، قدرت ها و از احساسات پاک، شور و تحرک و نیروى سازنده ى جوانان در راستاى منافع فردى و گروهى خود سود مى برند.
قرآن کریم و روایات اسلامى به دوره ى حساس نوجوانى و جوانى عمر انسان اهمیت ویژه اى داده اند. چنان که حضرت امام صادق(علیه السلام) به یکى از یاران خویش مى فرمایند:
بر تو باد توجه به جوانان; زیرا آنان به هر کار خیر از دیگران پیش تازترند.
هم چنین مى فرماید: چون جوان مسلمان قرآن بخواند، قرآن با گوشت و خونش آمیخته گردد و خداوند متعال او را در زمره ى پیامبران والامقام نزد خود قرار مى دهد و خداوند خود در قیامت مدافع وى باشد.
قرآن کریم با طرح الگوهایى از جوانان شایسته، همانند جوانان اصحاب کهف، و برخى از پیامبران جوان الهى و یادآورى برخى از داستان ها و نکات اخلاقى و تربیتى، سیماى جوان شایسته را ترسیم مى کند. گوشه هایى از تبیین سیما و ویژگى هاى یک جوان شایسته از نظر قرآن کریم و نیز روایات اسلامى را در پى مى آوریم.

۱ پرهیزکارى و رعایت تقوا; قرآن کریم مى فرماید: ( وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ); و از خدا پروا نمایید و بدانید خدا با پرهیزکاران است.
و در جایى دیگر مى فرماید: ( إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ ); گرامى ترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست
یک جوان شایسته از نظر قرآن، کسى است که تقوا و پرهیزکارى را پیشه مى کند.
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرماید: خداوند متعال به وجود جوان عبادت پیشه (و با تقوا) بر فرشتگان مى نازد و مى فرماید: «این بنده ى مرا بنگرید به خاطر من از هواى نفس خود دست کشیده است.
۲ داشتن ایمان و دورى از شرک; قرآن کریم مى فرماید: (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْکِتابِ الَّذِی نَزَّلَ عَلى رَسُولِهِ ); اى کسانى که ایمان آورده اید به خدا و پیامبرش و کتابى که بر او نازل کرده ایمان بیاورید
و در جایى دیگر به نقل از سفارش هاى حضرت لقمان به فرزندش، همه ى انسان ها به ویژه جوانان را از هرگونه شرک برحذر مى دارد و مى فرماید: (یا بُنَیَّ لا تُشْرِکْ بِاللّهِ إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ); پسرم چیزى را همتاى خدا قرار نده که شرک، ظلم بزرگى است.
و به این ترتیب حضرت لقمان اساسى ترین رکن ایمان و دین دارى (توحید) را به فرزند جوانش یادآورى مى کند.
۳ عدالت طلبى و حمایت از مظلومان; از آن جا که جوان هنوز در نابرابرى هاى محیط غرق نشده و به آن خو نگرفته و آلوده نشده است، صفت عدالت طلبى و حمایت از مظلومان در او بیشتر تجلى دارد.قرآن کریم به نمونه هایى در این باره اشاره مى کند; از جمله ى این جوانان عدالت طلب و حامى مظلوم، حضرت موسى(علیه السلام)است. در سوره ى قصص، آیات ۱۵ و ۲۳ ـ ۲۸، آمده است که حضرت موسى(علیه السلام) جوانى عدالت طلب و حامى مظلومان بود. و به همین جهت در سرزمین مصر به حمایت از شخص مظلومى برخاست و در مدین نیز جوان مردانه به کمک دختران حضرت شعیب رفت و براى گوسفندان آن ها از چاه آب کشید.
۴ کوشش و تلاش; دوره ى جوانى زمان تلاش، کوشش، تحرک و نشاط است. قرآن کریم باز حضرت موسى(علیه السلام) را سمبل و الگوى یک جوان فعال، تلاشگر و پرتحرک معرفى مى کند که بدون سرمایه و ثروت، ولى با تلاش و کوشش، براى حضرت شعیب کار کرد و بعد از انتخاب همسر و تشکیل خانواده، با ثروت فراوان به شهر خود (مصر) بازگشت. بنابراین، یک جوان باید با اراده و پشت کارى قوى و عزمى راسخ بکوشد و از بحران ها و فراز و فرودهاى زندگى به سلامت عبور کند.
۵ حق پذیرى; جوانان زودتر به حقایق دل مى بندند و در عمل نیز بى باک و جسورند و اگر چیزى را حق ببینند، در تثبیت آن مقاومت مى کنند. قرآن کریم، برخى از جوانان اصحاب کهف را چنین مى داند و مى فرماید: (نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً); ما داستان آنان را به حق براى تو بازگو مى کنیم، آن ها جوانانى بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم.
و در جایى دیگر داستان جوانى (حضرت اسماعیل) را که حاضر شد در راه حق حتى جان خود را فدا کند یادآور مى شود و مى فرماید:
(فَلَمّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قالَ یا بُنَیَّ إِنِّی أَرى فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللّهُ مِنَ الصّابِرِینَ); هنگامى که (حضرت ابراهیم(علیه السلام)) با او (حضرت اسماعیل(علیه السلام)) به مقام سعى رسید، گفت: پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح مى کنم، نظر تو چیست؟ گفت: هر چه دستور دارى اجرا کن; به خواست خدا مرا از صابران خواهى یافت.
از آیات یاد شده برمى آید که یک جوان مؤمن و شایسته باید در مقابل حقایق سر تعظیم و تسلیم فرود آورد.
۶ شهامت و شجاعت; از دیگر ویژگى هاى یک جوان از نظر قرآن، داشتن شجاعت و شهامت است. این دو از صفات کمال انسان است که بیشتر در جوانان نمود دارد. از جمله ى این جوانان مى توان حضرت داود و حضرت ابراهیم(علیهما السلام)را نام برد.
حضرت ابراهیم(علیه السلام) با شهامت و شجاعت کامل در مقابل بت پرستان ایستاد و بت ها را شکست. خداوند متعال در این باره مى فرماید:
(قالُوا سَمِعْنا فَتًى یَذْکُرُهُمْ یُقالُ لَهُ إِبْراهِیمُ); (گروهى) گفتند: شنیدیم جوانى از (مخالفت با) بت ها سخن مى گفت که او را ابراهیم مى گویند.
حضرت داود(علیه السلام) نیز با شجاعت و شهامت و تکیه بر ایمان به خدا با ظالمى به نام جالود که بسیار قوى بود به مبارزه پرداخت و او را شکست داد.
۷ عفت و پاکدامنى; از دیگر ویژگى هاى یک جوان شایسته از نظر قرآن کریم عفت و پاکدامنى است. قرآن کریم، در جایى درباره ى حیا و عفت دختران شعیب(علیه السلام) مى فرماید:
(فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشِی عَلَى اسْتِحْیاء); ناگهان یکى از آن دو (زن) به سراغ او آمد، در حالى که با نهایت حیا گام برمى داشت
در جایى دیگر حضرت یوسف(علیه السلام) را قهرمان پاکى و عفت معرفى مى کند که با وجود مهیا بودن تمام زمینه هاى انجام گناه، با عفت و پاکدامنى، از وسوسه ى شیطان به خدا پناه برد و با سرافرازى در آزمایش الهى پیروز شد.
بنابراین، یک جوان شایسته از نظر قرآن باید در برابر ناپاکى ها و هواهاى نفسانى عفیف و پاکدامن باشد.
۸ پرهیز از افراط و تفریط; از دیگر ویژگى هاى جوانان شایسته پرهیز از افراط و تفریط و رعایت اعتدال است; چنان که حضرت لقمان به فرزند جوان خود توصیه مى کند: (وَ اقْصِدْ فِی مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ …); (پسرم) در راه رفتن، اعتدال را رعایت کن، و از صداى خود بکاه
از آیه ى یاد شده برمى آید که یک جوان شایسته باید در تمام امور اعتدال را رعایت کند.
حضرت امام موسى کاظم(علیه السلام) مى فرمایند:خیر الامور اوسطها; بهترین کارها معتدل ترین و میانه ترین آن هاست.
جوانان در این مقطع از سن باید احساسات و شور جوانى را در خویش کنترل و هدایت کنند و از افراط و تفریط در امور بپرهیزند.
۹ خوش اخلاقى و تواضع در برابر مردم; حضرت لقمان به فرزند جوانش سفارش مى کند:
(وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنّاسِ وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتال فَخُور); (پسرم) با بى اعتنایى از مردم روى مگردان، و مغرورانه بر زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبر مغرورى را دوست ندارد.
۱۰ عبادت و امر به معروف و نهى از منکر; یک جوان شایسته باید در اقامه و به جا آوردن نماز بکوشد و مردم را از منکرات و زشتى ها نهى و به خوبى ها دعوت کند و در برابر سختى ها و مشکلات صبور باشد:
(یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اصْبِرْ عَلى ما أَصابَکَ إِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ); پسرم نماز را به پا دار و امر به معروف و نهى از منکر کن و در برابر مصایبى که به تو مى رسد شکیبا باش که این از کارهاى مهم است.
۱۱ خداپرستى; یکى از ویژگى هاى جوانان شایسته، خداپرستى است; خداوند متعال مى فرماید:
(… وَ اعْبُدُوا اللّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً); و خدا را بپرستید و هیچ چیز را همتاى او قرار ندهید….
۱۲ نیکیبه پدر و مادر; از ویژگى هاى یک جوان خوب نیکى به پدر و مادر است; خداوند متعال در جاهاى متعدد جوانان را توصیه کرده که به پدر و مادر خویش نیکى کنند; چنان که مى فرماید:
(بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ بِذِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکِینِ وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبى ); و به پدر و مادر نیکى کنید; هم چنین به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و همسایه نزدیک و….
۱۳ یادآورى معاد و روز قیامت; یک جوان شایسته از نظر قرآن، هیچ گاه یاد مرگ و روز قیامت و حساب و کتاب اعمال آخرت را فراموش نمى کند; حضرت لقمان به فرزند جوانش مى فرماید:
(یا بُنَیَّ إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّة مِنْ خَرْدَل فَتَکُنْ فِی …); پسرم اگر به اندازه ى سنگینى دانه ى خردلى (عمل خوب یا بد) باشد و در دل سنگى یا در گوشه اى از آسمان ها و زمین قرار گیرد، خداوند آن را (در قیامت براى حساب) مى آورد; خداوند دقیق و آگاه است.
۱۴ تزکیه و تعلیم; یک جوان از نظر قرآن کریم باید با دو بال تزکیه و تعلیم به سوى آینده و کمال پرواز کند و خود را از هر جهت، به تقوا و علم مجهز سازد; قرآن کریم مى فرمایند:
(کَما أَرْسَلْنا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِنا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ); همان گونه ]که با تغییر قبله، نعمت را بر شما کامل کردیم[ رسولى از خودتان در میان شما فرستادیم، تا آیات ما را بر شما بخواند و شما را پاک کند و به شما کتاب و حکمت بیاموزد و آن چه را نمى دانستید، به شما یاد دهد.

پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى فرمایند:
... هر که در جوانى، دانش آموزد، علم او هم چون نقشى است که بر سنگ حک شود و هر که در بزرگ سالى بیاموزد، کارش هم چون نوشتن بر روى آب است.

 

هم چنین حضرت امام صادق(علیه السلام) مى فرمایند:
دوست ندارم جوان شما را جز در دو حال ببینم: دانشمند یا دانش آموز; زیرا اگر چنین نباشد، کوتاهى کرده است و چون کوتاهى کند، ضایع گشته و چون ضایع گردد، گنهکار باشد و چون گنهکار باشد، سوگند به آن که محمد را به حق برانگیخت در آتش جاى گیرد.
در زمان ظهور امام زمان(علیه السلام) و حکومت آن حضرت، جوانان نقش مؤثرى دارند و از جایگاه ویژه اى برخوردار خواهند بود.اکثر یاران امام مهدى (عج) جوانان هستند


 

نویسنده: على امیرخانى


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
روش ترسیم سیمای معقول و زیبای دین
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 6 اسفند 1391

 

ذات دین در نهایت معقولیت و زیبایی است هم از ناحیة خدای حکیم و جمیل است و هم راه هدایتی که نه تنها قوة نظری و عقلی انسان را به کمال می رساند بلکه به او شخصیتی با زیبایی های معنوی می بخشد، کار دین این است. گاهی این دین زیبا و معقول با کج سلیقگی ها و افراط و تفریط هایی روبروست و بگونه ای معرفی می شود که برای مخاطب یا جوان جاذبه چندانی ندارد.

 بنده خدایی بچه اش پرسید:

پدر صاعقه و رعد و برق و این نور چیست؟

پدر گفت این برق شمشیر خداست وقتی خدا عصبانی می شود شمشیر بهم می زند این برق شمشیرش است

بچه ترسید و رفت کنار.

چند روز بعد در کلیسا به او گفتند :

این صاعقه و برقی که از آسمان می زند این نور فلاش عکس گرفتن خداست.

پدر دید موقعی که صاعقه و رعد و برق می شود بچه می خند  :

 گفت:پسرم چرا می خندی؟

گفت: برای اینکه عکسم قشنگ بیفتد تو کلیسا به من گفتند که این نور فلاش دوربین خداست.!!!!!

 

یک وقتی در نهایت خشم و غضب و خشونت معرفی می کند. فرد همین مطلب را یکی طوری بیان می کند که در اوج زیبایی و دل انگیزی است.

 

معارف نظری دین را باید همان گونه که هستند در نهایت اتقان و استحکام عقلی و عملی عرضه شوند که عقل را قانع کنند و احکام و دستورات عملی آن نیز باید بصورتی طرح گردند که یک زندگی بسیار زیبا و جذاب را برای مخاطب ترسیم کنند. بخصوص دستورات عملی در روایت هست جوانی مسلمان شد آمد نزد پیغمبر (ص) و گفت من مادر پیری دارم که نمی توانم ناراحتی اش را ببینم و برایم سخت است که او ناراحت باشد که من خداپرست هستم و او کافر است. پیغمبر فرمود اگر این چنین است برو بیشتر از سابق به مادرت خدمت کن به طوری که برای مادر سؤال پیش آمد پسرم چه شده که تو بیشتر از این به من خدمت می کنی؟ گفت من اخیراً به دین و آیینی ایمان آورده ام این دین به من می گوید باید به مادرت بیشتر از سابق خدمت کنی.

 امام صادق (ع): احکام و دستورات عملی دین را باید به صورتی طرح کرد

که یک زندگی بسیار زیبا و جذابی را برای طرف ترسیم کند.

 «إنی بعثت بالحنفیة سمحه سهله»این جزء اصول اولیة دین پیامبر است«لا عسر ولاحرج فی الاسلام»معاذ وقتی مي خواهد برود تبلیغ به یمن؛ می آید نزد پیامبر که یا رسول الله ما داریم می رویم سفارش خاصی ندارید پیامبر می فرماید: معاذ تو الان بر مردمی وارد می شوی که از تو سؤال می کنند کلید بهشت چیست؟ بگو اقرار به یگانگی خدا. معاذ! بر مردم آسان بگیر سخت نگیر، امید و بشارت بده.

 دو رکعت نماز بخوان با وضو بخوان رو به قبله بخوان ایستاده هم بخوان اگر نتوانستی تکیه بده، نتوانستی بنشین، بخواب، با اشاره، در ذهنت و....

 

دین آسان است «لایکلف الله نفساً الا وسعها» در تمام زوایای زندگی و دستورات عملی دین این اجازه را داده که هر مقدار مي توانیم انجام دهیم. خداوند سوگند یاد کرده است بچه های سقط شده از مادر را وارد بهشت کند. فردای قیامت این بچة سقط شده می آید بر در بهشت خداوند می فرماید برو بهشت می گوید تا پدر و مادرم را نفرستی من نمی روم. گاهی اهل یک قبرستان بخاطر وجود یک فرد که دفن می شود اهل قبرستان را خدا می بخشد. «رحمة للعالمین» است یعنی یک نفر هم نیست که پیامبر شفاعت نکند


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
هدیه امام حسین -علیه السلام - به امیرکبیر
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 6 اسفند 1391

                  یا لطیف

              آیت الله اراکی ( ره ) فرمود:

شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت

پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟

با لبخند گفت:خیر

سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟

گفت:نه

با تعجب پرسیدم:پس راز این مقام چیست؟

جواب داد:هدیه مولایم حسین است!

گفتم چطور؟

با اشک گفت:

آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم میرفت

تشنگی بر من غلبه کرد سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛

 ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند این همه تشنگی!

پس چه کشید پسر فاطمه؟

او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود!

از عطش حسین حیا کردم !

لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد

آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین آمد و گفت:

به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛

آب ننوشیدی این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
وظایف جوان منتظر/دینی سوم متوسطه
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 6 اسفند 1391

 

وظایف اصلی و مهم جوانان منتظر در چهار بخش، مورد بررسی قرار می‌گیرد:

 ۱. معرفت ۲. محبت ۳. اطاعت ۴. فعالیت

۱. معرفت: یکی از مسائل حیاتی و اساسی شناخت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف معرفت است که مایه رشد و تعالی است:

گر معرفت دهندت بفروش کیمیا را

گر کیمیا دهندت، بی‌معرفت، گدایی

امام علی علیه السلام در فرمایشی به کمیل درباره اصل معرفت می‌فرماید: «ای کمیل! هیچ حرکت و فعالیتی نیست، مگر این که در آن نیازمند شناخت و آگاهی هستی

موضوع مهدویت هم نیازمند معرفت و شناخت است؛ لذا جوانان باید با امام زمان خود و مسائل پیرامون او به نحو احسن آشنا شوند. ابونصر( از خدمت‌گذاران امام حسن عسکری علیه السلام و از کسانی که پیش از غیبت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به حضور آن حضرت، مشرف شده‌ است). در دیداری که با امام داشت، امام از او پرسید: «آیا مرا می‌شناسی؟» پاسخ داد: «آری؛ شما سرور من و فرزند سرور من هستید.» امام فرمود: «مقصد من، چنین شناختی نیست.» ابو نصر عرضه داشت: «مقصود شما چیست؟ خودتان بفرمایید.» امام فرمود: «من آخرین جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هستم و خداوند به برکت من، بلا را از خاندان و شیعیانم دور می‌کند

شناخت درست امام،همچنین طریق معرفت واقعی به خدا می‌باشد. امام صادق علیه السلام در این باره می‌فرماید: «... ما بر شما سه حق داریم: اینکه به فضل ما معرفت پیدا کنید، پیرو ما باشید و انتظار فرج را بکشید...»

بنابراین در دوران غیبت، شناخت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ، رمز حیات و هویت ماست. لازم است به امام خود معرفت داشته باشیم؛ چراکه اگر او را نشناسیم، گمراه خواهیم بود و زندگی جاهلی خواهیم داشت: «هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت می‌میرد.» همچنین امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «خداوند از بندگان عملی را نمی‌پذیرد مگر به معرفت و شناخت ما

۲. محبت:محبت تابع معرفت و شناخت است و هرچه شناخت بیشتر شود، محبت نیز بیشتر خواهد شد.

هرگز دل من، چون تو یار دگری نگزید

برخاست که بگزیند یار دگرم بودی

اگر انسان دارای همتی بلند باشد، دنبال محبوب حقیقی می‌رود. اگر عاشق امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بشویم و او را دوست بداریم، رنگ محبوب به خود می‌گیریم و بوی او را با خود داریم؛ چراکه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آنقدر ما را دوست دارد که بلاها را از ما دفع می‌کند و در حق ما دعا می‌کند. چقدر خوب است این محبت، طرفینی باشد؛ یعنی ما عاشقان هم برای ظهور و سلامتی او دعا کنیم. این‌طور نباشد که فقط هنگام مشکل و گرفتاری به سراغ او برویم.

باید نوعی زندگی کنیم که دل آن حضرت، خوشنود شود؛ کسی که ادعای محبت و دوستی اولیای الهی را دارد باید عمل به خواسته آنها را سرلوحه اعمالش قرار دهد.

 

۳. اطاعت: یکی از زیبایی‌ها و لذت‌های جوانی، گذراندن عمر در راه اطاعت الهی است که باعث توجه و عنایت ربوبی می‌شود. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می‌فرماید: «خداوند جوانی را دوست دارد که جوانی خود را در راه اطاعت خدا سپری کند».

باید دانست اطاعت از ولی خدا همانند اطاعت از پروردگار است و انسانی که ادعای دوستی با خدا و امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را دارد باید سعی در اطاعت داشته باشد.در زیارت جامعه کبیره آمده است«مَنْ أَطَاعَکُمْ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّه؛هر کس شما را اطاعت کند ،خدا را اطاعت کرده است ».

«جابر بن عبدالله انصاری» می‌گوید: «امام باقر علیه السلام به من فرمود: «آیا کسی که ادعای تشیع می‌کند، همین که بگوید ما را دوست دارد، کافی است؟ سوگند به خدا، شیعیان ما نیستند، مگر آنان که از خدا تقوا می‌کنند و به امانتداری و زیادی در ذکر خدا و روزه و نماز و نیکی به والدین و... شناخته می‌شود».

بنابراین جوانِ منتظر باید ضمن اظهار علاقه‌مندی و محبت به خدا و اهل بیت علیهم السلام ایشان، مطیع فرمان نیز باشد. با این حال اگر مرتکب معصیت شد، آستان الهی درگاه نومیدی نیست؛ بلکه راه توبه و انابه باز است. همانگونه که خود امام زمان علیه السلام هم از خداوند متعال می‌خواهد که توفیق بازگشت و توبه را به جوانان ارزانی بدارد: «خدایا! به جوانان توفیق توبه و انابه عنایت فرما»

جوان که با ترک شهوات، راه اطاعت را در پیش می‌گیرد، پرواز ملکوتی را آغاز کرده و بسان ملائک می‌شود؛ همانگونه که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «خداوند می‌فرماید: «ای جوانی که شهوت‌های مبتذل خود را ترک کرده‌ای! تو در نزد من همانند بعضی از فرشتگان هستی».

۴. فعالیت: نقش اصلی جوانان این است که باید در عرصه مهدویت، فعال و پویا و به روز باشند؛ چرا که دشمنان مهدویت بسیار فعال هستند در این بین، توقع از جوانان ایران زمین بیشتر است؛ چرا که در طول تاریخ جایگاه ویژه‌ای داشته و در آینده هم دارند.

پیامبر درباره یاران ایرانی امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دست مبارک خود را به شانه سلمان فارسی; نهادند و فرمودند: «منظور از یاران امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ، هم‌وطنان این شخص است.» سپس فرمودند: «اگر دین به ستاره ثریا بسته باشد و در آسمان‌ها قرار گیرد، مردانی از فارس آن را در اختیار خواهند گرفت»

پس یاران و شیفتگان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در دوران غیبت، باید بینش‌های خود را نسبت به خداوند، امام و جهان هستی بالا ببرند چون برنامه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ، جهانی است، یاران آن حضرت نیز باید نگاه‌های وسیع و جهانی داشته باشند و استراتژی درستی را جهت زمینه‌سازی برای ظهور و انقلاب جهانی حضرت عجل الله تعالی فرجه الشریف طراحی کنند. از طرفی باید روحیه شجاعت، ایثار، بردباری، یکدلی و استواری را نیز در خود تقویت کند.

خداوند به همه ما توفیق کسب صفات و خصال یاران امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را عنایت فرماید تا در مرحله اول یک مهدی‌باور و در مرحله بعد، یک مهدی‌یاور و در مرحله پایانی، یک مهدی‌زیست واقعی باشیم. ا  انشاءالله.

 



:: موضوعات مرتبط: دین و زندگی 11 , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
سجده‌ واجب
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 6 اسفند 1391

احكام سجده تلاوت


چهار سوره در قرآن داراى سجده واجب تلاوت است: سجده، فصلت، نجم و‌علق.

با خواندن و شنيدن آيات سجده دار در اين سوره‌ها سجده واجب مى‌شود، البته بر شخص حائض و جنب خواندن اين سوره‌ها حرام است. (بنابر فتواى برخى مراجع تنها خواندن همان آيه سجده‌دار حرام است.)

سجده تلاوت، احكام و شرايط سجده واجب نماز را ندارد و تنها گذاشتن پيشانى بر روى زمين كافى است، گرچه رعايت شرايط سجده نماز بهتر است.

در چند سوره قرآن، آيه‌هاى سجده دار وجود دارد؟ كدام‌يك واجب و كدام‌يك مستحب‌است؟

سوره‌هايى كه سجده واجب دارد، عبارت است از: 1. نجم (آيه آخر); 2. علق (آيه‌آخر); 3. سجده (آيه 15); 4. فصّلت (آيه 37).

هر كس خودش اين آيه‌ها را بخواند يا از كسى بشنود، بعد از تمام شدنِ آن، بايد سجده كند.[1]

براى اين‌كه اسم اين سوره‌ها يادتان بماند، جمله زير را به خاطر بسپاريد:

با (نجم)ستاره سوره فُصِّلتْ را (اقرأ)بخوان وسجده كن.

كلمه‌هايى كه زير آن خط كشيده شده، اسم سوره‌هاى سجده‌دار است:

 

سوره‌هاى زير سجده مستحب دارد

اعراف، آيه‌205; رعد، آيه‌15; نحل، آيه‌48; اسراء، آيه‌106; مريم، آيه‌57; حج، آيه‌18و77; فرقان، آيه‌59; نمل، آيه‌24; ص، آيه‌23; انشقاق، آيه‌20.[2]

منظور از لفظ «مندوب» در «سجده مندوب» چيست؟

لفظ «مندوب» در لغت از «ندب اليه» به معناى «تحريك كرد و او را به سوى آن امر فرا خواند» گرفته شده و در اصطلاح شرعى به معناى «مستحب» است (در مقابل واجب). در قرآن دو نوع سجده وجود دارد: واجب و مستحب. در سوره‌هايى كه سجده واجب دارد، اگر انسان آن را بخواند يا به آن گوش دهد، بعد از تمام شدن آيه‌سجده بايد فوراً سجده كند،[3] ولى آيات سجده مستحبى را اگر انسان بخواند يا به‌آن گوش دهد، سجده كردن واجب نيست و مستحب يا مندوب است.

علت سجده واجب در چهار سوره سجده‌دار چيست و چه حكمتى دارد؟

‌مهم‌ترين علتى كه براى سجده در چهار سوره سجده‌دار مى‌توان ذكر كرد، سنت اهل‌بيت عصمت و طهارت(ع) است; يعنى رواياتى كه از امامان معصوم(ع) صادر شده‌است.

الف) ابى‌بصير از حضرت امام‌صادق(ع) روايت مى‌كند: «اگر چيزى از آيات عزايم چهارگانه [آيات سجده‌دار در چهار سوره‌اى كه سجده واجب دارند] خوانده شد و تو آن را شنيدى، بى‌درنگ سجده كن; در هر حال كه باشى; چه بدون وضو، چه جُنُب و چه زنى كه در حال حيض است، امّا در ساير آيات سجده‌دار قرآن[ غير از چهار سوره مذكور] اختيار دارى سجده كنى يا نكنى.»[4]

از اين حديث شريف نكاتى به دست مى‌آيد:

1. بعد از تلاوت يا شنيدن آيات سجده‌دارِ واجب، امر به سجده شده و فوراً بايد سجده كرد.

2. در سجده‌هاى واجب (آيات سجده‌دار) داشتن وضو، جنب نبودن ـ حايض‌نبودن زن شرط نيست.

3. سجده در آيات سجده‌دارِ غير از چهار سوره مذكور، مستحب است و انسان مى‌تواند آن‌را انجام دهد يا ترك كند.

ب) از حضرت امام صادق(ع) روايت شده: «سوره‌هاى عزيمه، آن‌ها كه سجده واجب دارد، چهار سوره است: «علق»، «والنّجم»، «تنزيل سجده»، «حم سجده».[5]

پس يكى از مهم‌ترين حكمت‌هاى حصر سجده واجب در اين چهار آيه، تعبد‌است.

فقها بر اساس احاديث مربوطه، صيغه امر در ساير آيات سجده را بر استحباب سجده حمل كرده‌اند.[6]

شرايط به جا آوردن سجده واجب، به هنگام قرائت قرآن را بيان كنيد.

اگر انسان، موقعى كه آيه سجده را مى‌خواند از ديگرى هم بشنود، چنان‌كه گوش‌داده، دو سجده كند و اگر به گوشش خورده، يك سجده كافى است.[7] در غير‌نماز، اگر در حال سجده، آيه سجده را بخواند يا به آن گوش بدهد، بايد سر از سجده بردارد و دوباره سجده كند.[8] اگر آيه سجده را از كسى كه قصد خواندن قرآن ندارد، بشنود يا از مثل نوار، آيه سجده را بشنود، لازم نيست سجده نمايد، ولى اگر از‌وسيله‌اى كه صداى خود انسان را مى‌رساند مانند بلندگو، بشنود، واجب است سجده كند.[9] در سجده واجب قرآن نمى‌شود بر‌چيزهاى خوراكى و پوشاكى سجده كرد، ولى ساير شرايط سجده را كه در نماز است; مانند: رو به قبله بودن، طهارت لباس و بدن، وضو و‌...، لازم نيست مراعات‌كند.[10] در سجده واجب قرآن بايد طورى عمل‌كند كه بگويند سجده كرد.[11] هرگاه در سجده واجب قرآن، پيشانى را به قصد سجده به زمين بگذارد، اگرچه ذكر نگويد كافى است و گفتن ذكر مستحب است.[12]

گاهى با باز نمودن قرآن كريم، به‌طور ناخودآگاه و غير عمد، صفحه مربوط به سجده واجب، باز شده، نگاه انسان درست به همان خط يا آيه مربوط به سجده مى‌افتد. اگر آن آيه را تلاوت نكند و فوراً ورق بزند (چون امكان سجده در محل موجود نيست) آيا سجده بر او واجب است؟ اگر متوجه سجده نبود و آيه را تلاوت كرد و ردّ شد و بعد از چندين آيه، متوجه سجده شد، چه حكمى دارد؟

با نگاه كردن به آياتى كه سجده واجب دارند، سجده بر انسان واجب نمى‌شود. اگر انسان آن را بخواند يا به آن گوش دهد، بعد از تمام شدن آن آيه، بايد فوراً سجده كند و اگر فراموش كرد، هر وقت يادش آمد بايد سجده كند.[13]

در به جا آوردن سجده واجب قرآن چه ذكرى را بايد گفت و اگر كسى چند بار آيه سجده واجب را خوانده و يا شنيده است و سجده‌هاى واجب را درست به جا نياورده و يا اصلاً به جا نياورده است، الآن وظيفه او چيست؟

در سجده، گفتن ذكر واجب نيست، بلكه مستحب است و بهتر است بگويد: لا اِلهَ اِلاَّ‌اللّهُ حَقًّا حَقًّا لا‌اِلهَ اِلاَّ اللّهُ ايمانًا وَ تَصْديقًا لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ عُبُودِيَّةً وَ رِقًّا سَجَدْتُ لَكَ يا رَبّ تَعَبُّدًا وَ رِقًّا لا مُسْتَنْكِفًا وَ لا مُسْتَكْبِرًا بَلْ اَنَا عَبْدٌ ذَليلٌ ضَعيفٌ خائِفٌ مُسْتَجيرٌ[14] و اگر كسى چند بار آيه سجده واجب را بخواند يا بشنود بايد براى هر يك از آن‌ها يك سجده‌واجب مستقلى به جا آورد; مثلاً اگر دو بار خوانده يا شنيده است دو سجده‌واجب مستقل به جا آورد.[15]

آيا خانم‌ها هنگام سجده واجب  قرآن، بايد داراى حجاب باشند؟

خير، واجب نيست داراى حجاب باشند.[16]

وقتى انسان آيه سجده‌دار واجب را بخواند يا از ديگرى بشنود چه وقت بايد به سجده رود؟ آيا هنگام خواندن و يا شنيدن يا بعد از تمام شدن آيه؟

بعد از تمام شدن آيه، بايد فوراً سجده كند و اگر فراموش كرد، هر وقت يادش آمد بايد سجده كند.

اگر انسان موقعى كه آيه سجده را مى‌خواند، از ديگرى هم بشنود، چنان‌چه گوش داده دو سجده نمايد و اگر به گوشش خورده يك سجده كافى است.[17]

آيا سجده بعد از آيات سجده‌دار بايد رو به قبله باشد؟

خير، به هر سمتى مى‌توان انجام داد.[18]


اگر آيه سجده را از نوار و يا از راديو شنيديم، آيا سجده واجب است؟

اگر آيه سجده را از كسى كه قصد خواندن قرآن ندارد، بشنود، يا از مثل نوار آيه سجده را بشنود، لازم نيست‌سجده نمايد، ولى اگر از وسيله‌اى كه صداى خود انسان را مى‌رساند، بشنود واجب است سجده كند.[19]

بنا به فتواى برخى از مراجع تقليد، اگر كسى آيه را از ضبط صوت و يا راديو هم بشنود، بايد سجده كند.[20]

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
راههای ایجاد امید در جوانان:
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 6 اسفند 1391

 راههای ایجاد امید در جوانان:

 1. بیان ارزش و موقعیت جوان نزد خداوند؛ آیاتی که ارزش انسان را بیان می کند، ارزنده سازی جوان باعث جذب او می شود. مثلا دعا کردند مدتها باران نبارید معلوم شد جوان گنهکاری بین آنها است و جوان توبه کرد و بخاطر جوان باران بارید بیان چنین نکاتی در نزد دین و خداوند متعال باعث ایجاد امید در روح جوان می شود.

 

2. آشنایی جوانان با هدف آفرینش؛ امام سجاد به ظهری فرمود: ترس من از یأس تو بیش از گناهی است که تو به خاطر آن ناامید شدی.

 

3.     فکر کردن به آینده؛ بردن جوان در فضای فکر به آینده که آینده ای سرشار از خوبی ها در انتظار توست تو افتخارات مملکتی. امید من به شما جوانان است. انتظار «ان مع العسر یسری» امیدسازی است.

 

4. آشنایی جوانان با مهارت های زندگی؛ اگر به جوان راههای افزایش شادی و نشاط را یاد بدهیم راه مقابله با تنهایی را یاد بدهیم و مهارت را درش بوجود بیاوریم و راه زندگی سعادتمندانه را بیاموزیم و نیازی به مشاور نداشته باشد مشکلاتش را خود حل کند او را امیدوار می کند.

 

5.  توبه و تشویق به توبه؛ تشویق به فراموش کردن گذشته امیدساز است، «ان الله یغفر الذنوب جمیعا».

 

6.اعتماد به نفس و خودباوری؛ شناخت هویت خودش او را امیدوار می کند. جوان امروزی بزرگترین مشکلش خود کم بینی است وقتی اعتماد به نفس بدهی درست می شود. اگر شکست را برای جوان یک تجربه معنا کنیم که اصلا شکست وجود ندارد جوان امیدوار می شود.

 

7. عبرت گیری از گذشته؛ آیاتی که کمک و حضور خدا را بیان می کند امیدسازند. فکر کردن به خاطرات خوب

گذشته.

 

8. بیان آیاتی که رحمت خدا را بیان می کنند.

 

9. طرح بحث نشاط و شادی؛

 

10. ایجاد فرهنگ گذشت، مدارا امیدزاست، رفع تبعیض، نبودن و نداشتن و نخوردن هیچ یک یأس ایجاد نمی کند

بی عدالتی است که یأس ایجاد می کند.

 

11. توجه دادن جوان به داده های خدا؛ مثلا قطعا من موفقم هیچ چیز نیست که من را ناامید کند. خدا را شکر که در

موقعیت و زمان و مکان خوبی بدنیا آمدم.

 

12. پایه های اعتقادی جوان را محکم کردن؛ راههای افزایش ایمان را به او یاد بدهیم.

 

13. بیان فلسفة احکام و شناخت بعضی سختی ها و اینکه این نوع سختی ها به نفع شماست. فلسفة بلاها و رنج ها و

سختی ها اینها خوب و به نفع انسان است.

 

14. شناخت عوامل ناامید کننده و برطرف کردن آنها؛

 

15. بیان نکاتی که خدا غیرممکن را ممکن می کند و بالعکس. قصة تبدیل آتش حضرت ابراهیم به سردی، تولد

حضرت عیسی، زنده شدن پرندگانی که بودند، نبریدن کارد ذبح حضرت اسماعیل توسط حضرت ابراهیم ناممکن ها را

خداوند مي تواند ممکن کند.

 

16.  بحث معاد و هدایت جوانها به سمت جلسات مذهبی و.... «مثل الجنة التی وعد المتقون....» مخصوصا بهشت

برای جوان جذاب است.

 

17. دست جوان را گرفتن و از آینده و گذشته به حال آوردن؛ بسیاری از افراد ناامید گذشتة بدشان را محکم در

مشتشان نگه داشته اند اگر مشتش را باز کنی و بگویی گذشته را رها کن و جوانی که در آرمان و آرزوهای بلند و

دست نیافتنی است به زمان حال بیاورید از هر دو طرف.

 

18. شاد کردن محیط تذکر و امید دادن، مگر ما امام زمان نداریم مگر بی صاحبیم.

 

19. مرتبط کردن جوان و معصومین(ع) ارتباط عاطفی، آرمانی، سیاسی، علمی، عهد و پیمانی و روحی وقتی اویس

آمد مدینه دید پیامبر نیست به مادرش گفته بود زود برمي گردم گفتند پیامبر مسافرت است باید چند روزی بمانی،

گفت به مادرم قول دادم که باید زود بروم پیامبر که آمد سلام مرا به او برسانید بگویید اویس آمد شما را دیدار کند

نبودید، وقتی پیامبر از سفر برگشت فرمود: بوی بهشت می آید که از اویس است.

 

آیت الله بروجردی سفارش کرده بود که نام مرا جزو خدام افتخاری حضرت معصومه (س) بنویسید. آنچه باورها را

تبدیل به عمل می کند الگو دادن به اوست.

 

20. معرفی الگو؛ در آیه 4 سورة ممتحنه برای اینکه قوم ثمود را امیدوار کند از حضرت ابراهیم (ع) مثال می زند و

آنها را به ادامة حیات امیدوار می کند. در (آیه 96 سورة مریم) قرائت قرآن امید ساز است حکایت مردم و قرآن

حکایت زمین و باران است که باران امید به زمین می دهد خواندن قرآن هم امید به انسان می دهد.

 

21. تغییر محیط؛ دوری از افراد ناامید و مأیوس و دوستان ناباب و برنامه ریزی و تغییر ماهرانه در کار....

 

22. انعطاف پذیری؛ توصیه به صبر و شکیبایی، پیامبر می فرماید: صبر باعث امید و گشایش است.

 

تلاش کنیم جوان فکر و احساسش را مثل جسم و تن پرورش بدهد امیدساز است.

 

23. انجام نمازهای واجب؛ ذکر و دعا، توکل و توسل به اهل بیت، احسان و انفاق و انجام اعمال صالح، وجود یک

سیستم تشویقی در فضای تبلیغ، اشتغال و کار، ازدواج، واگذار کردن کارها به خدا «افوض امری الی الله»، استغفار،

زیبانگری امید ساز است. «عسی أن تکرهوا شیئا و هو...» کاری کنیم که جوان همه چیز را زیبا ببیند. رفتن به مساجد

ویژه مثل مسجد جمکران، مسجد کوفه، مسجد پیامبر، مسجد سهله دیدن خود کعبه انسان را سرشار از امیدمی کند

 



 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
طول عمر امام/ديني ٣متوسطه
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 6 اسفند 1391

 

دين و پديده طول عمر
 
اينک از بعد ديني محض درباره اين موضوع گفتگو مي کنيم . هر يک از معتقدان به اديان يهودي ، مسيحي و اسلامي بر اين باورند که قدرت خداوند شامل تمام امور و از جمله دراز گردانيدن عمر يکي از افراد بشر مي شود . بنابراين کسي که بايد در هفتاد سالگي بميرد ، خداوند مي تواند او را بطور مثال تا هزار سالگي هم زنده بدارد . 
آنها عملا چنين اعتقادي دارند . زيرا هنوز هم بطور اصولي ، حيات بسياري از کساني که جلوتر از امام مهدي (ع) به دنيا آمده اند ، مثل خضر ، ادريس و عيسي (ع) ، را پذيرفته اند و عقيده دارند که آنها در آينده نيز زنده خواهند ماند . 
بعلاوه کتابهاي ديني آنان نشانگر آن است که برخي از افراد بشر در گذشته هاي دور مدت درازي در بين مردم زيسته اند . به عنوان مثال آدم بنابر اعتقاد يهود که در تورات هم بدان اشاره شده ، 930 سال عمر کرد . در اين باره در تورات آمده است : 
«تمام مدت عمر آدم 940 سال بود و آنگاه مرد». (سفر تکوين ، اصحاح پنجم ، آيه 5) 
شيت نيز بنا به تصريح تورات 912 سال زيست : 
«تمام مدت عمر شيت 912 سال بود و آنگاه مرد». (سفر تکوين ، اصحاح پنجم ، آيه 8) 
نوع نيز به اعتقاد آنها 950 سال عمر کرد : 
«تمام مدت عمر نوح 950 سال بود و آنگاه مرد». (سفر تکوين ، اصحاح نهم ، آيه 29) 
مسلمانان نيز بر اين باورند که عيسي و خضر و الياس زنده اند . ياد آوري اين حقايق ما را از ذکر اسامي معمرين بي نياز مي گرداند 


:: موضوعات مرتبط: دین و زندگی 11 , , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نام مهدي عليه السلام م ح م د
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 6 اسفند 1391

 بردن نام حضرت مهدي (عج)

مطابق روايات متعدد ، از بردن نام حضرت مهدي (ع) كه همنام پيامبر اسلام (ع) است نهي شده ، از اين رو نام او را در نوشتن اين گونه ‹‹م ح م د›› مي نويسند؟ آيا نام بردن او حرام است ؟
اين مسأله يك مسأله فقهي است ، بعضي از علما و فقها از بررسي روايات چنين استفاده كرده اند كه در عصري (مانند غيبت صغري) كه خطر و فشار بسيار بود و براي حفظ جان حضرت مهدي (ع) و ديگران نياز به تقيه و رازپوشي بود ، امامان (ع) از بردن نام آن حضرت نهي نموده اند ، ولي در اين عصر كه تقيه اي در كار نيست ، بردن نام او اشكال ندارد .
بر همين اساس يكي از واسطه ها ، همين سوال را از ناحيه مقدسه نمود ، از طرف حضرت مهدي (ع) چنين پاسخ آمد :
ان دللتم علي الاسم اذا عوه، و ان عرضواالمكان دلوا عليه: 
‹‹اگر آنها را به نام حضرت مهدي (ع) آگاه سازيد ، آن را ظاهر مي سازند ، و اگر مكانش را بشناسند بر ضد او اقدام مي كنند.›› (وسائل الشيعه، ج11، ص488)
بر همين اساس ، در مواردي كه تقيه و خطر جاني نبوده ، حتي خود امام حسن عسكري نام مبارك حضرت مهدي (ع) را به زبان آورده است ، از جمله روايت شده امام حسن (ع) گوسفندي را به عنوان عقيقه ، براي بعضي از اصحابش فرستاده و فرمود :
هذه من عقيقه ابني محمد :
‹‹اين گوسفند ، عقيقه فرزندم محمد (حضرت مهدي) است.›› (وسائل الشيعه، ج11، ص489)جماعتي از علماي بزرگ ، مانند : شيخ مفيد ، علامه حلي، فاضل مقداد ، سير مرتضي و محقق در كتب خود به ذكر نام مبارك حضرت مهدي تصريح كرده اند ، نظريه شيخ حر عاملي نيز همين است . علامه اربلي نيز تلفظ به نام حضرت مهدي (ع) را در آنجا كه تقيه نباشد جايز مي داند .
 


:: موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
شهيد بهشتي ! خلق بهشتي!
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 6 اسفند 1391

 

نکاتی از زندگی شهید دکتر بهشتی
 
 
از پلکان حرام که نمی‌شود به بام سعادت حلال رسید
 
طلبه جوان هر روز می‌رفت دبیرستانها درس انگلیسی می‌داد. پولش هم می‌شد مایه امرار معاش. می‌گفت اینطوری استقلالم بیشتره، نواقص حوزه رو بهتر می‌فهمم و با شجاعت بیشتری می‌تونم نقد کنم. بهشتی تا آخر هم با حقوق بازنشستگی آموزش و پرورش زندگی می‌کرد.
***
از بهشتی پرسید؛ روحانی هم می‌تونه تو شورای شهر بره؟ گفت: روحانی همه جا می‌تونه بره به شرط اینکه علم اون رو داشته باشد نه اینکه تکیه‌اش به علوم حوزوی باشه.
گفت: صرف روحانی بودن به فرد صلاحیت ورود به هر کاری رو نمی‌ده.
***
صبح بود، یه اتوبوس آدم پیاده شدند جلوی خونه بهشتی. یه نگاهی و براندازی کردند و دوباره سوار شدند و رفتند. نگو دعوا شده بود، یکی گفته بود خونه بهشتی کاخه. یکی دیگه گفته بودند هشت طبقه است. راننده بهشتی‌شناس بود. همه رو آورده بود دم خونه گفته بود حالا ببینید و قضاوت کنید.
***
بنی‌صدر که فرار کرد زنش رو گرفتند. زنگ زد که زن بنی‌صدر تخلفی نکرده باید زود آزاد بشه. آزادش نکردند. گفت با اختیارات خودم آزادش می‌کنم. بهشتی می‌گفت: هر یک ثانیه که در زندان باشه گناهش گردن جمهوری اسلامیه.
***
به جمع رو کرد و گفت: قدرت اجرایی و مدیریتی رجوی به درد نخست‌وزیری می‌خوره. حیف که التقاط و نفاق داره، اگر نداشت مناسب بود.
تو بدترین حالت هم، انگشت می‌گذاشت روی نکات مثبت.
***
الآن بهترین موقعیته، برای کمک به پیروزی انقلاب هم هست! نیت بدی هم که نداریم. آمار شهدای ١۵خرداد رو بالا می‌گیم، خیلی بالا، این ننگ به رژیم هم می‌چسبه!
بهشتی بدون تعلل گفت: با دروغ می‌خواهید از اسلام دفاع کنید؟ اسلام با صداقت رشد می‌کنه نه دروغ!
***
بهشتی اسم جوان رو داده بود برای شورای صدا و سیما. گفته بودند ولی این مخالف شماست، کلی علیه شما دنبال سند بوده! گفت: او جویاست و کنجکاو. چه اشکالی دارد که سندی پیدا کند و مردم رو آگاه کند.
***
همه جمع شده بودند برای جلسه. باهنر رو فرستاده بودند که بهشتی رو بیاره. اومده بود که آماده شید بریم؛ همه منتظر شمایند. بهشتی عذر خواسته بود. گفته بود جمعه متعلق به خانواده است، قرار است برویم گردش.
اخم باهنر رو که دید گفت: بچه‌ها منتظرند، سلام برسونید، بگید فردا در خدمتم.
***
به قاضی دادگاه نامه زده بود که: «شنیدم وقتی به مأموریت می‌روی ساک خود را به همراهت می‌دهی. این نشانه تکبر است که حاضری دیگران را خفیف کنی.»
قاضی رو توبیخ کرده بود. حساس بود، مخصوصاً به رفتار قضات...
***
مترجم ترجمه کرد؛ «هیأت کوبایی می‌خواهند با شما عکس یادگاری بگیرند». همه ایستاده بودند تو کادر جز مترجم! پرسید مگه شما نمی‌آیی؟ گفت: همه می‌دونند من توده‌ایم، برای شما بد می‌شود. خندید؛ باید شما هم باشید، دقیقاً کنار من! کادر کامل شد.
***
گفتند حالا که «مرگ بر شاه» همه‌گیر شده؛ شعار جدید بدیم. «شاه زنازاده است، خمینی آزاده است». آشفته شده‌بود. گفت: رضاخان ازدواج کرده، این شعار حرام است. از پلکان حرام که نمی‌شود به بام سعادت حلال رسید.
***
رفته بودند سخنرانی، منافقین هم آدم آورده‌بودند. جا نبود. بیرون شعار می‌دادند. آخر سر گفتند، حاج آقا از در پشتی بفرمایید که به خلقیها نخورید. گفت: این همه راه آمده‌اند علیه من شعار بدهند. بگذارید چند «مرگ بر بهشتی» هم در حضور من بگویند. از همان در اصلی رفت...
***
با بی‌ادبی بلند شد به توهین کردن به شریعتی. بهشتی سرخ شد و گفت: حق نداری راجع به یک مسلمان اینطور حرف بزنی.
هول شدند و چند نفر حرف تو حرف آوردند که یعنی بگذریم. گفت: شریعتی که جای خود! غیر مسلمان را هم نباید با بی‌ادبی مورد انتقاد قرار بدیم.
***
اومده بودند در خانه بهشتی که یک مقام سیاسی خارجی می‌خواهد شما را ببیند. گفت: قراره به فرزندم دیکته بگویم. جمعه‌ام متعلق به خانواده است.
نرفته بود. «بابا آب داد». بنویس پسر بابا...
 
 
 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
إسلامي تندرو!!!!!
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 6 اسفند 1391

 

مردی در پارک مرکزی نیویورک مشغول گردش است. ناگهان می بیند دختر کوچکی مورد حمله یک سگ بولداگ قرار گرفته است. مرد به شتاب بسوی سگ می دود. او موفق می شود سگ را بکشد و جان دختر را نجات دهد. پلیسی که مشغول تماشای این صحنه بود بسوی او می رود و می گوید: شما یک قهرمان هستید, شما فردا می توانید در تمام روزنامه ها بخوانید (یک مرد شجاع نیویورکی جان یک دختر بچه را نجات داد.) مرد میگوید: اما من نیویورکی نیستم. پلیس می گوید: اوه پس در روزنامه های فردا صبح می خوانید (یک آمریکایی شجاع جان یک دختر بچه را نجات داد.) مرد می گوید: ولی من آمریکایی نیستم. پلیس می گوید: آه پس شما اهل کجا هستید؟ مرد می گوید: من ایرانی هستم. روز بعد روزنامه ها می نویسند: یک اسلامی تندرو یک سگ بی گناه آمریکایی را کشت.

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
پند شيطان
نویسنده : خدیجه
تاریخ : یک شنبه 6 اسفند 1391

 

سه پند از شیطان
 
شیطان به حضور حضرت موسی(ع) آمد و گفت:آیا می خواهی به تو هزار و سه پند بیاموزم.
 
موسی گفت:آنچه تو میدانی من بیشتر می دانم و نیازی به پند تو ندارم.  
 
در همین حال جبرییل وارد شد و عرض کرد:ای موسی خداوند می فرماید هزار پند او فریب است اما
 
سه پند او را بشنو. 
 
موسی هم به شیطان گفت: سه پند از هزار پندت را بگو.
 
شیطان گفت:
 
۱-چنانچه در خاطرت انجام دادن کار نیکی را گذراندی برای انجام آن شتاب کن وگرنه تو را پشیمان می کنم.
 
۲-اگر با زنان بیگانه و نامحرم نشستی غافل از من مباش که تو رابه گمراهی وادار میکنم.
 
۳-چون خشم وغضب بر تو مستولی شد جای خود را عوض کن و گرنه فتنه به پا می کنم.
 

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تو پاره‌ی تن من هستی.
نویسنده : خدیجه
تاریخ : شنبه 5 اسفند 1391


در روایت آمده است كه «مرد نابینایی از حضرت فاطمه (علیها‌السلام) اجازه ورود خواست حضرت خود را پوشاند

(و چادر به سر كردند) سپس اجازه‌ی ورود دادند، پیامبر كه همراه آن مرد بود، پرسید: چرا خود را پوشاندی (و چادر سر

كردی) او كه تو را نمی‌بیند؟!

عرض كرد: پدر اگر او مرا نمی‌بیند من كه او را می‌بینم علاوه بر این او بو را استشمام می‌كند .

پیامبر فرمود: گواهی می‌دهم كه تو پاره‌ی تن من هستی.

 



:: موضوعات مرتبط: حجاب وعفاف , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

 

 جلباب» در قرآن به معنای چادر است و علمای ما هم بالاتفاق این مسئله را تایید می‌كنند كه بهترین حجاب در این زمان چادر است.

 آیا قرآن به صراحت درباره حجاب مخصوصاً به شكل امروزی (چادر) اشاره كرده است؟

 

 اول؛ قرآن می‌فرماید: «و َقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ»؛ یعنی به زنان مؤمنه بگو دیدگان خویش فرو گیرند (از نگاه هوس آلوده) و دامان خویش را حفظ كنند و زینت خود را به جز آن مقدار كه نمایان است، آشكار ننمایند و (اطراف) روسری‌های خود را بر سینه‌ی خود افكنند تا گردن و سینه با آن پوشانده شود، و زینت خود را آشكار نسازند مگر برای شوهرانشان و (محرم‌های دیگر) ... و هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانی‌شان دانسته شود و همگی به سوی خدا باز گردید ای مؤمنان تا رستگار شوید.

 «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا»

 

 در این آیه آمده است ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلباب‌ها، روسری‌های بلند، یا چیزی شبیه چادر (خود را بر بدن خویش فرو افكنند این كار برای آن كه شناخته نشوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است.

جلباب جامه‌ای است كه چارقد بزرگ‌تر و از عبا کوچک‌تر كه زن به وسیله آن سر و سینه‌ خود را می‌پوشاند

 سخنان شهید مطهری در معنای «جلباب»

 چنان كه «شهید مطهری (ره)» از دو نفر از لغویون چنین نقل می‌كند :

 1ـ جلباب عبارت است از پیراهن و یك جامه‌ی گشاد و کوچک‌تر از ملحفه و یا خود ملحفه (چادر مانند) كه زن به وسیله آن تمام جامه‌های خویش را می‌پوشد یا روسری بزرگ .

 2ـ جلباب جامه‌ای است كه چارقد بزرگ‌تر و از عبا کوچک‌تر كه زن به وسیله آن سر و سینه‌ خود را می‌پوشاند.

 گذشته از این با توجه به شأن نزول آیه‌، و دستور پوشیدن زینت‌ها و پوشاندن حجم بدن تنها با چادر و امثال آن ممكن است. پس می‌توان گفت: غیر مستقیم از چادر اسم برده شده است.

 اگر بپذیریم اسمی از چادر برده نشده است، رازش این است كه قرآن كتاب قانون است و بنا است برای همیشه، برای عموم بشریت به عنوان قانون باقی بماند.

پس یكی از اصول این است كه سر و سینه و بدن را بپوشاند، حالا با چادر، با مقنعه و مانتوی بلند، یا چادر عربی است. مهم حفظ بدن از نامحرم است

 چنان كه در مجموع آیات حجاب به نكات كلی اشاره شده است مانند :

 1ـ فروبستن چشم از نگاه هوس آلود 2ـ حفظ عفت دامن 3ـ زینت را ظاهر نكردن 4ـ سر و سینه را پوشاندن (با هر وسیله‌ای كه می‌‌تواند) 5ـ صدای زیور آلات را ظاهر نكردن 6 - به گونه‌ای هوس انگیز سخن نگفتن 7ـ در خانه ماندن و در میان مردم خیلی ظاهر نشدن و...

 پس یكی از اصول این است كه سر و سینه و بدن را بپوشاند، حالا با چادر، با مقنعه و مانتوی بلند، یا چادر عربی است.

 مهم حفظ بدن از نامحرم است. بلی در كشورهای ایران، و عراق و بعضی از قسمت‌های دیگر، فرهنگ چادر و یا چادر عربی به عنوان بهترین حجاب شناخته شده است و علمای ما هم بالاتفاق این مسئله را تایید می‌كنند كه بهترین حجاب در این زمان چادر است.

زنانی كه از چادر و یا مانتوی شبیه به چادر استفاده نمی‌كنند، بسیار زمینه‌های گناه برای خود و دیگران فراهم می‌نمایند و همچنان حكم عقل بر احتیاط در همه اعمال دینی است و احتیاط در حفظ جهات، چادر است و نه غیر از آن

 در روایت آمده است كه «مرد نابینایی از حضرت فاطمه (علیها‌السلام) اجازه ورود خواست حضرت خود را پوشاند (و چادر به سر كردند) سپس اجازه‌ی ورود دادند، پیامبر (ص) كه همراه آن مرد بود، پرسید: چرا خود را پوشاندی (و چادر سر كردی) او كه تو را نمی‌بیند؟! عرض كرد: پدر اگر او مرا نمی‌بیند من كه او را می‌بینم علاوه بر این او بو را استشمام می‌كند پیامبر فرمود: گواهی می‌دهم كه تو پاره‌ی تن من هستی.

بنابراین اولاً نمی‌توان قاطعانه گفت در قرآن از چادر اسمی نبرده است چون «جلباب» را بعضی به معنای همان چادر و ملحفه‌ بلند گرفته‌اند و ثانیاً در قرآن بنا نیست همه‌ی جزئیات بیان شود مسائل حجاب در روایات و فتاوای علما به خوبی بیان شده است.

در حجاب حداقلی بعد ظاهری و فیزیکی آن بحث خمار است. یعنی زن مسلمان در هر جای دنیا می‌تواند به شکلی که زن‌های پاک‌دامن و عفیف آن منطقه لباس می‌پوشند، درآید. البته با حفظ دستورات قرآن یعنی افزودن مکمل‌هایی به آن به گونه‌ای که کل بدن بجز گردی صورت و دست‌ها تا مچ پوشیده باشد. در حجاب حداکثری ، که رتبه اول حجاب است کلید واژه جلباب را داریم. لغت‌شناسان می‌گویند کلمه جلباب در خودش رنگ سیاه را دارد. بنابراین رنگ مشکی در جایگاه خود، - در حضور اجتماعی زنان - اولویت پیدا می‌کند

 

 زنانی كه از چادر و یا مانتوی شبیه به چادر استفاده نمی‌كنند، بسیار زمینه‌های گناه برای خود و دیگران فراهم می‌نمایند و همچنان حكم عقل بر احتیاط در همه اعمال دینی است و احتیاط در حفظ جهات، چادر است و نه غیر از آن.

  حجاب حداقلی و حداکثری

 در قرآن دو دستور در خصوص حجاب زنان آمده است حجاب حداقلی و حجاب حداکثری. در حجاب حداقلی بعد ظاهری و فیزیکی آن بحث خمار است. یعنی زن مسلمان در هر جای دنیا می‌تواند به شکلی که زن‌های پاک‌دامن و عفیف آن منطقه لباس می‌پوشند، درآید. البته با حفظ دستورات قرآن یعنی افزودن مکمل‌هایی به آن به گونه‌ای که کل بدن بجز گردی صورت و دست‌ها تا مچ پوشیده باشد. در حجاب حداکثری ، که رتبه اول حجاب است کلید واژه جلباب را داریم. لغت‌شناسان می‌گویند کلمه جلباب در خودش رنگ سیاه را دارد. بنابراین رنگ مشکی در جایگاه خود، - در حضور اجتماعی زنان - اولویت پیدا می‌کند.

 



:: موضوعات مرتبط: دین و زندگی 10 , حجاب وعفاف , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مقام والاى مادر در قرآن
نویسنده : خدیجه
تاریخ : شنبه 5 اسفند 1391

 


 

 


 

 

 

نوع دستورهایى که اسلام به زن ومرد مى‏ دهد، در عین حال که یک راه مشترکى براى هر دو قائل است ولى راه مخصوص را هم از نظر دور نمى‏دارد، وقتى احترام به پدر ومادر را بازگو مى ‏کند، براى گرامى داشت مقام زن، نام مادر را جداگانه وبالاستقلال طرح مى‏ کند. قرآن کریم مى‏فرماید:

اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما و قل لهما قولا کریما

 اگر یکى از آن دو یا هر دو، در کنار تو به سالخوردگى رسیدند به آنها حتى «اوف‏» مگو وبه آنها پرخاش مکن و با آنها سخنى شایسته بگوى.

 ودر بخشى دیگر مى‏ فرماید: ما سفارش کردیم به انسان که احسان را نسبت‏به پدر و مادر فراموش نکند:

و وصینا الانسان بوالدیه احسانا

 وانسان را نسبت‏به پدر ومادرش به احسان سفارش کردیم.

و قضى ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا

 پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید وبه پدر ومادر خود احسان کنید. ودر جاى دیگر احسان به پدر ومادر را در کنار عبادت حق یاد مى‏کند:

ان اشکر لی و لوالدیک

 شکر گزار من وپدر ومادرت باش.

 اما با همه این تجلیل‏هاى مشترک، وقتى مى‏ خواهد از زحمات پدر ومادر یاد کند، از زحمت مادر سخن مى‏ گوید، نه از زحمت پدر، آنجا که مى‏فرماید:

و وصینا الانسان بوالدیه احسانا حملته امه کرها و وضعته کرها و حمله و فصاله ثلاثون شهرا

 زحمات سى ماهه مادر را مى‏ شمارد، که: دوران باردارى، زایمان، ودوران شیرخوراگى براى مادر دشوار است. وهمه اینها را به عنوان شرح خدمات مادر ذکر مى ‏کند. قرآن کریم به هنگام یادآورى زحمات حتى اشاره‏اى هم به این موضوع ندارد که: پدر زحمت کشیده است.

 بنابراین، آیات قرآن که در مورد حق شناسى از والدین آمده است‏بر دو قسم است: یک قسم حق شناسى مشترک پدر ومادر را بیان مى‏ کند وقسم دیگر، آیاتى است که مخصوص حق شناسى مادر است، قرآن کریم اگر درباره پدر حکم خاصى بیان مى‏ک ند فقط براى بیان وظیفه است، نظیر:

 

 

و على المولود له رزقهن و کسوتهن بالمعروف

 خوراک وپوشاک مادران به طور شایسته به عهده پدر فرزند است.

 

 

ولیکن هنگامى که سخن از تجلیل وبیان زحمات است، اسم مادر را بالخصوص ذکرمیکند

 

 

 نوع دستورهایى که اسلام به زن ومرد مى ‏دهد، در عین حال که یک راه مشترکى براى هر دو قائل است ولى راه مخصوص را هم از نظر دور نمى‏ دارد، وقتى احترام به پدر ومادر را بازگو مى‏ کند، براى گرامى داشت مقام زن، نام مادر را جداگانه وبالاستقلال طرح مى‏ کند. قرآن کریم مى ‏فرماید:

 

 

اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما و قل لهما قولا کریما

  اگر یکى از آن دو یا هر دو، در کنار تو به سالخوردگى رسیدند به آنها حتى «اوف‏» مگو وبه آنها پرخاش مکن و با آنها سخنى شایسته بگوى.

 ودر بخشى دیگر مى‏ فرماید: ما سفارش کردیم به انسان که احسان را نسبت‏ به پدر و مادر فراموش نکند:

 

 

و وصینا الانسان بوالدیه احسانا

   انسان را نسبت به پدر ومادرش به احسان سفارش کردیم.

 

 

و قضى ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا

  پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید وبه پدر ومادر خود احسان کنید. ودر جاى دیگر احسان به پدر ومادر را در کنار عبادت حق یاد مى ‏کند:

 

 

ان اشکر لی و لوالدیک

  شکر گزار من وپدر ومادرت باش.

 با همه این تجلیل‏هاى مشترک، وقتى مى‏ خواهد از زحمات پدر ومادر یاد کند، از زحمت مادر سخن مى‏ گوید، نه از زحمت پدر، آنجا که

مى‏ فرماید:

 

 

 و وصینا الانسان بوالدیه احسانا حملته امه کرها و وضعته کرها و حمله و فصاله ثلاثون شهرا

  زحمات سى ماهه مادر را مى ‏شمارد، که: دوران باردارى، زایمان، ودوران شیرخوراگى براى مادر دشوار است. وهمه اینها را به عنوان شرح خدمات مادر ذکر مى‏ کند. قرآن کریم به هنگام یادآورى زحمات حتى اشاره‏اى هم به این موضوع ندارد که: پدر زحمت کشیده است.

 بنابراین، آیات قرآن که در مورد حق شناسى از والدین آمده است بر دو قسم است: یک قسم حق شناسى مشترک پدر ومادر را بیان مى ‏کند وقسم دیگر، آیاتى است که مخصوص حق شناسى مادر است، قرآن کریم اگر درباره پدر حکم خاصى بیان مى‏ کند فقط براى بیان وظیفه است، نظیر:

 

 

و على المولود له رزقهن و کسوتهن بالمعروف

 خوراک وپوشاک مادران به طور شایسته به عهده پدر فرزند است.

 

 

 

ولیکن هنگامى که سخن از تجلیل وبیان زحمات است، اسم مادر را بالخصوص ذکرمیکند


 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
چند سطري از دفتردل
نویسنده : خدیجه
تاریخ : شنبه 5 اسفند 1391

 بیا خطوط دلمان را کمتر اشغال کنیم شاید خدا پشت خط باشد !

 

پدرم میگفت : اکر برده ای را در خواب دیدی بیدارش نکن شاید که خواب آزادی را می بیند .

 

اگر چیزی را میخواهی آن را ببخش !

 

خدا دوست سکوت و سکوت تنها صدای خداست !

 

صدها نفر به درگاه خدا برای بارش باران دعا کردند غافل از اینکه خدا با کودکی است که چکمه هایش سوراخ است !

 

امتحان نهائی دین دینداری نیست ، محبت است !

 

آرامش اولین نشانه اثبات حضور خداوند در درون شماست !


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان صبح امید و آدرس tagbakhshiyan1.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار مطالب

:: کل مطالب : 1221
:: کل نظرات : 3317

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 23

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 537
:: باردید دیروز : 1488
:: بازدید هفته : 537
:: بازدید ماه : 5027
:: بازدید سال : 118058
:: بازدید کلی : 419764

RSS

Powered By
loxblog.Com